1 باد نوروزی ببستان مژده ها آورده است بلبلان را مایه برگ و نوا آورده است
2 گل چها دربار خواهد داشت کز فیض بهار هر کجا خاریست یک گلشن صفا آورده است
3 هر چه می آرد بهار از دیگری زیباترست رونمائی از برای رونما آورده است
4 عاقلان را تا درین موسم چو خود دیوانه دید بید مجنون سجده شکری بجا آورده است
1 ساقی خبرت نیست که ایام بهارست این بیخبری مژده صد بوس و کنارست
2 در دست خرد چند توان دید عنان را ساقی بده آن باده که بر عقل سوارست
3 آن باده که از پرتو آن پنبه و مینا افروخته مانند انار و گل نارست
4 آن باده که چون فوج کشد لشکر اندوه یک کاسه آن از پی یک شهر حصارست
1 چون ننالم که خزان گشت گلستان سخن رفت در موسم گل رونق بستان سخن
2 در بهاریکه شود نقش قدم چشم براه رفت در خاک خرد چشمه حیوان سخن
3 طالب گوهر معنی بکجا روی نهد روی در خاک نهان کرد چو عمان سخن
4 تیره شد مشرق خورشید معانی افسوس محو شد مطلع برجسته دیوان سخن