1 دست در تن تن بسیار مزن ای مطرب رونقی می دهش از شعر نکو گفتاری
2 جان این تن تن بیهوده تو شعر خوش است هست هر تن که در او جان نبود مرداری
1 تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته در نکته های تازی با وی سخن ندارم
2 لیکن به گاه جولان میدان فارسی را مجنون دیگر آمد انگشت نی سوارم
1 به دهدار گفتم که بردار بخش ازان صره کز وی سر افراشتم
2 ز انصاف دم زد کزان بخش من همان بس که در راه برداشتم