آثار جامی

صفحه 1 از 2
2 اثر از خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار

خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار جامی

1 آن که تسبیح حصا بر صدق او آمد گوا گاه احصای ثنایت گفته لا احصی ثنا

2 چون درین احصا حصاآسا نیم گویا به صدق به که بندم راه گویایی چو صدیق از حصا

3 عد نعمایت چه حد من چو حکمت درازل ساخت شرط « ان تعدوا» را ز« لا تحصوا» جزا

4 تاج استغنا و نعلین سلوک راه فقر دادیم غرقم در انعام تو از سر تا به پا

1 آیا کاشف الاسرار و یا فائض الانوار ویا مقصد الابرار و یا مونس الاحرار

2 منم مانده گرفتار بدین نفس خطاکار به رحمت نگهم دار ازین دشمن غدار

3 ایا غافر من تاب و یا مؤیل من آب ویا حاضر من غاب و یا جابر من خاب

4 منم روی در اسباب ز غفلت شده بی تاب کرم کن که ازین خواب رهم با دل بیدار

1 نگار من شتر انگیخت رو به حجره من پذیره شترش رفت جان ز حجره تن

2 ز حجره چون شترش دیده شد قطار سرشک چو سرخ مو شتران قطره زد ز حجره من

3 زند ز حجره مرا سیل خون دل شترک ز حجره کی شترش را رسم به پیرامن

4 چگونه پی برم از حجره راست تا شترش که تا ویم بود از حجره صد شتر گردن

1 سحر چو بر دل من تافت نور صبح نشور صدای صیحه قوموا شنیدم از دم صور

2 ز خواب جستم ازان صیحه و درآن جستن مرا به خیمه ابداعیان فتاد عبور

3 به هم نشسته گروهی مقدسان دیدم ز قید صورت و بی قیدی هیولی دور

4 نه از وظیفه تسبیحان رسیده ملال نهدر طریقه تقدیسشان فتاده فتور

1 این نه قصر است همانا که بهشت دگر است که گشاده به رخ اهل صفا هشت دراست

2 جای آن دارد اگر هشت بهشتش خوانند چون ز هر نقش دراو حوروشی جلوه گر است

3 تابه دانش پی نظاره آن حوروشان همه تن چشم شده بین که چه صاحبنظر است

4 هرچه بر صفحه اندیشه کشد کلک خیال نقشهای درو دیوارش ازان خوبتر است

1 هرکه را در دهان زبان باشد در ثنای شه جهان باشد

2 کامبخشی که چون ثناش دعاش ورد جان جهانیان باشد

3 آن که سلطانش ار لقب ننهند فر سلطانیش عیان باشد

4 بایزید الدرم که تاج سران بر درش خاک آستان باشد

1 چو از تنوع اوضاع گنبد دایر بیاض صبح نمود از سواد شب ظاهر

2 طلوع نیر خور رونق نجوم ببرد هجوم نور قوی شد ضعیف را قاهر

3 شوند گمشدگان در نشیمن غیبت به مقتضای ظبیعت به حال خود حاضر

4 جنود وحش شدند از منام خود بیدار وفود طیر شدند از مقام خود طایر

1 وه این چه بارگیست که بهر تجملش زیبد ز زرکش اطلس چرخ فلک جلش

2 شکلیست بس بدیع که نتوان نگاشتن بر صفحه ضمیر به کلک تخیلش

3 پوینده استری که چو صرصر به پای سعی ننهاد دست طبع شکال تکاسلش

4 آهن سمی که گر به مثل بگذرد به کوه حالی ز زخم سم فکند در تزلزلش

1 ای ماه نوت تراشه سم بر سنبله داسه بسته از دم

2 بر سم تو آن نه نعل و میخ است شد پی سپرت هلال وانجم

3 با پویه تو چو گوی کرده چوگانی چرخ دست و پاگم

4 در پیکر تو ز بس فراست شکل فرسی لباس مردم

1 موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی

2 اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی

3 زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون کز بسیط مکرمت طی شد بساط حاتمی

4 راستی را بود پشت از دوری او دور نیست گر به پشت راستان افتد ز بار دل خمی

آثار جامی

2 اثر از خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خاتمة الحیات - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.