1 هر که ناکس بود در اصل و سرشت به تقالیب دهر کس نشود
2 سگ مگس را اگر کنی مقلوب قلب آن غیر سگ مگس نشود
1 بیشه فقر جای شیران است شیر این بیشه باش تا باشی
2 پیشه مرد چیست نفی وجود مرد این پیشه باش تا باشی
3 با دو اندیشه جمع نتوان بود با یک اندیشه باش تا باشی
1 مطرب خوش لهجه را حسن ادا باید نخست تا دمش از رشته جان عقده غم بگسلد
2 نی چنان کز کثرت تحریر و تکرار نغم در میان هر دو لفظش از غزل دم بگسلد
3 هر چه بربندد به هم ناظم به صد خون جگر او ز ناهنجاری الحانش از هم بگسلد
1 بهشتی پیکری کز غایت لطف سپاه نیکوان را بود سر خیل
2 سرآمد حسن او و دوزخی شد فاغشی وجهه قطعا من اللیل