1 تا نیفتادت ز کار ای پیر کار از رعشه دست نامدت باور که ناید هیچ کار از دست تو
2 چیست دانی جنبش دستت چنین بی اختیار یعنی ای غافل برون است اختیار از دست تو
1 حرص چه ورزی که ز سودا و سود پنج تو شش گردد و هشت تو نه
2 رنج طلب را همه بر خود مگیر یطلبک الرزق کما تطلبه
1 به مه آن رخ چرا کنم تشبیه ترک تشبیه ناموجه به
2 گرچه آمد «مشبه به » خوب هست صد بار ازو «مشبه » به
1 بیشه فقر جای شیران است شیر این بیشه باش تا باشی
2 پیشه مرد چیست نفی وجود مرد این پیشه باش تا باشی
3 با دو اندیشه جمع نتوان بود با یک اندیشه باش تا باشی