1 این همایون خانه کامد خانه چشم جهان روشنایی باد ازو چشم جهان را جاودان
2 خانه چشمش چرا گویم چو روشن دیده ام در سیاهی نور آن پنهان و نور این عیان
3 سبز پوشان صف زده از دور گرد او مگر بیت معمور است کامد بر زمین از آسمان
4 در صفا چون خانه کعبه است لیک افتاده است زمزم آنجا بر کران از خانه اینجا در میان
1 برتر آمد در علو این منزل از چرخ برین نیست با این منزلت یک خانه در روی زمین
2 بس که طرح و وضع شیرین آمده ست این خانه را همچو بیت نحل پنداری پر است از انگبین
3 هست طاق غرفه اش ابرو و شه در وی چو چشم نیست خوبان جهان را چشم و ابرویی چنین
4 شاه بیت نظم عالم خوانمش ور بشنود جان فردوسی ز خلد این نکته گوید آفرین
1 ای سر از قدر بر فلک سوده عالمی در پناهت آسوده
2 از زمین بوس سرکشان جهان آستان تو گشته فرسوده
3 گوش سایل به جز صدای کرم از صریر در تو نشنوده
4 هر چه پنهان ز وضع های بدیع در خیال مهندسان بوده