1 حبذا قصری که ایوانش ز کیوان برتر است قبه والای او بالای چرخ اخضر است
2 سرکشیده ست آنچنان بالا که گویی چرخ را کنگر اطراف بامش شرفه های افسر است
3 کعبه از سنگ است و هر سنگی که در بنیاد اوست کعبه آسا مقبلان را قبله گاهی دیگر است
4 چرخ بر معمار او گاه عمارت عرضه کرد خشت مهر و مه که این از سیم ناب آن از زر است
1 جاه داری جاهل آسا در سر ای کامل مدام جاهلت خوانم نه کامل چون تو را جاه است کام
2 نام خاص خویش عالم کردی اما عالمی کش بود روی از لئیمی دایما بر پای عام
3 عمر صرف کسب نام نیک کن کان نامه را چون اجل کوته کند باقی نماند غیر نام
4 کاهلی بگذار و روی همت خود از همه آر در اتمام کار دین که این ست اهتمام
1 زان پیش کز مداد دهم خامه را مدد جویم مدد ز فضل تو ای مفضل احد
2 باشد که طی شود ورق علم و فضل من حمد تو را به فضل تو گویم نه فضل خود
3 نشکفت جز شکوفه حمد و ثنای تو در باغ کن نهال قلم چون کشید قد
4 هستی برای ثبت ثنایت صحیفه ای ست کآغاز آن ازل بود انجام آن ابد