1 این مقام خوش که می بخشد نسیم وصل یار خیر دار حل فیها خیر ارباب الدیار
2 فرخ آن محفل که شاهی را بود در وی نشست روشن آن منزل که ماهی را فتد بر وی گذار
3 بی قراران را پدید آید قرار دل در او جای آن دارد که باشد نام وی دارالقرار
4 از فروغ آفتاب شمسه او ذره را دیده اعشی تواند دید در شبهای تار
1 معلم کیست عشق و کنج خاموشی دبستانش سبق نادانی و دانا دلم طفل سبق خوانش
2 ز هر کس ناید این استاد شاگردی نه هر کوهی بدخشان باشد و هر سنگپاره لعل رخشانش
3 زبان جز بی زبانی نیست این نادر معلم را دریغا در همه عالم ندانم کس زباندانش
4 کجا در جمع نادانان تواند کسب جمعیت کسی کز فکر دانایی بود خاطر پریشانش
1 اصبحت زایرا لک یا شحنة النجف بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف
2 تو قبله دعایی و اهل نیاز را روی امید سوی تو باشد ز هر طرف
3 می بوسم آستانه قصر جلال تو در دیده اشک عذر ز تقصیر ماسلف
4 گر پرده های چشم مرصع به گوهرم فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف
1 چو پیوند با دوست می خواهی ای دل ز چیزی که جز اوست پیوند بگسل
2 مکن شهپر عرش پرواز خود را درین وحشت آباد آلوده گل
3 تو را ذروه اوج عزت نشیمن تو خوش کرده در مرکز خاک منزل
4 ز آمیزش جسم و آویزش او چنان گشتی از جوهر خویش غافل
1 نسیم جان شنوم گوییا ز عالم دل گشاده اند دری در حریم این منزل
2 ز زندگی در و دیوار او اثر دارد سرشته اند همانا ز آب خضرش گل
3 دهد بقای مخلد هوای او گویی فرو شده به گلش پای عمر مستعجل
4 چو خانه دل اهل قلوب مقبول است ره قبول در او هر که یافت شد مقبل
1 سلام علیک ای نبی مکرم مکرم تر از آدم و نسل آدم
2 سلام علیک ای ز آباء علوی به صورت مؤخر به معنی مقدم
3 سلام علیک ای ز آغاز فطرت طفیل وجود تو ایجاد عالم
4 سلام علیک ای ز اسماء حسنی جمال تو آیینه اسم اعظم
1 جاه داری جاهل آسا در سر ای کامل مدام جاهلت خوانم نه کامل چون تو را جاه است کام
2 نام خاص خویش عالم کردی اما عالمی کش بود روی از لئیمی دایما بر پای عام
3 عمر صرف کسب نام نیک کن کان نامه را چون اجل کوته کند باقی نماند غیر نام
4 کاهلی بگذار و روی همت خود از همه آر در اتمام کار دین که این ست اهتمام
1 سفید شد چو درخت شکوفه دار سرم وز این درخت همین میوه غم است برم
2 به هم شکوفه و میوه که دید طرفه که من شکوفه را نگرم بر درخت و میوه خورم
3 شکوفه دیر نپاید شگفت ازان دارم که دمبدم ز زمانه شکوفه ناک ترم
4 ز شیر مادر دهرم ضرر رسید نه نفع کنون شکوفه کنان بهر دفع آن ضررم
1 قاصد رسید و ساخت معطر مشام من در چین نامه داشت مگر نافه ختن
2 آن نامه نیست بلکه پی تحفه باغبان چید از چمن بنفشه و پیچید در سمن
3 هرگز ندیده نرگس چشمی به باغ دهر زینسان دمیده سنبل مشکین ز نسترن
4 نشکفته غنچه ای ست چو پیچیده بینمش همچون دهان غنچه دهانان پر از سخن
1 بانگ رحیل از قافله برخاست خیز ای ساربان رختم بنه بر راحله آهنگ رحلت کن روان
2 بندش ز زانو برگشا بهر حدی برکش نوا ساز از نوای جانفزا بر وی سبک بار گران
3 ناقه ز الحان عرب آسوده از رنج و تعب طی می کند با صد طرب یک روزه ره در یک زمان
4 جز قصه سلمی مگو تا ره شود از ذکر او کوته که آمد پیش رو پیدای ناپیدا کران