آثار جامی

صفحه 2 از 3
3 اثر از فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی

1 این مقام خوش که می بخشد نسیم وصل یار خیر دار حل فیها خیر ارباب الدیار

2 فرخ آن محفل که شاهی را بود در وی نشست روشن آن منزل که ماهی را فتد بر وی گذار

3 بی قراران را پدید آید قرار دل در او جای آن دارد که باشد نام وی دارالقرار

4 از فروغ آفتاب شمسه او ذره را دیده اعشی تواند دید در شبهای تار

1 معلم کیست عشق و کنج خاموشی دبستانش سبق نادانی و دانا دلم طفل سبق خوانش

2 ز هر کس ناید این استاد شاگردی نه هر کوهی بدخشان باشد و هر سنگپاره لعل رخشانش

3 زبان جز بی زبانی نیست این نادر معلم را دریغا در همه عالم ندانم کس زباندانش

4 کجا در جمع نادانان تواند کسب جمعیت کسی کز فکر دانایی بود خاطر پریشانش

1 اصبحت زایرا لک یا شحنة النجف بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف

2 تو قبله دعایی و اهل نیاز را روی امید سوی تو باشد ز هر طرف

3 می بوسم آستانه قصر جلال تو در دیده اشک عذر ز تقصیر ماسلف

4 گر پرده های چشم مرصع به گوهرم فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف

1 چو پیوند با دوست می خواهی ای دل ز چیزی که جز اوست پیوند بگسل

2 مکن شهپر عرش پرواز خود را درین وحشت آباد آلوده گل

3 تو را ذروه اوج عزت نشیمن تو خوش کرده در مرکز خاک منزل

4 ز آمیزش جسم و آویزش او چنان گشتی از جوهر خویش غافل

1 نسیم جان شنوم گوییا ز عالم دل گشاده اند دری در حریم این منزل

2 ز زندگی در و دیوار او اثر دارد سرشته اند همانا ز آب خضرش گل

3 دهد بقای مخلد هوای او گویی فرو شده به گلش پای عمر مستعجل

4 چو خانه دل اهل قلوب مقبول است ره قبول در او هر که یافت شد مقبل

1 سلام علیک ای نبی مکرم مکرم تر از آدم و نسل آدم

2 سلام علیک ای ز آباء علوی به صورت مؤخر به معنی مقدم

3 سلام علیک ای ز آغاز فطرت طفیل وجود تو ایجاد عالم

4 سلام علیک ای ز اسماء حسنی جمال تو آیینه اسم اعظم

1 جاه داری جاهل آسا در سر ای کامل مدام جاهلت خوانم نه کامل چون تو را جاه است کام

2 نام خاص خویش عالم کردی اما عالمی کش بود روی از لئیمی دایما بر پای عام

3 عمر صرف کسب نام نیک کن کان نامه را چون اجل کوته کند باقی نماند غیر نام

4 کاهلی بگذار و روی همت خود از همه آر در اتمام کار دین که این ست اهتمام

1 سفید شد چو درخت شکوفه دار سرم وز این درخت همین میوه غم است برم

2 به هم شکوفه و میوه که دید طرفه که من شکوفه را نگرم بر درخت و میوه خورم

3 شکوفه دیر نپاید شگفت ازان دارم که دمبدم ز زمانه شکوفه ناک ترم

4 ز شیر مادر دهرم ضرر رسید نه نفع کنون شکوفه کنان بهر دفع آن ضررم

1 قاصد رسید و ساخت معطر مشام من در چین نامه داشت مگر نافه ختن

2 آن نامه نیست بلکه پی تحفه باغبان چید از چمن بنفشه و پیچید در سمن

3 هرگز ندیده نرگس چشمی به باغ دهر زینسان دمیده سنبل مشکین ز نسترن

4 نشکفته غنچه ای ست چو پیچیده بینمش همچون دهان غنچه دهانان پر از سخن

1 بانگ رحیل از قافله برخاست خیز ای ساربان رختم بنه بر راحله آهنگ رحلت کن روان

2 بندش ز زانو برگشا بهر حدی برکش نوا ساز از نوای جانفزا بر وی سبک بار گران

3 ناقه ز الحان عرب آسوده از رنج و تعب طی می کند با صد طرب یک روزه ره در یک زمان

4 جز قصه سلمی مگو تا ره شود از ذکر او کوته که آمد پیش رو پیدای ناپیدا کران

آثار جامی

3 اثر از فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.