آثار جامی

صفحه 1 از 3
3 اثر از فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی

1 ای از علو قدر به کرسی نهاده پا فرق مقیم فرش حریم تو عرش سا

2 مشکل رسد به دولت تقبیل سده ات گردون اگر چه راست کند قامت دوتا

3 از طرف بامت ار نگرد پاسبان به زیر در چشمش آفتاب نماید کم از سها

4 در نیمه ره به سدره برآساید از عروج مرغی که سوی کنگر قصرت کند هوا

1 مرحبا ای قاصد ملک معالی مرحبا الصلا کز جان و دل نزل تو کردم الصلا

2 نامه سربسته آوردی که گر چون نافه اش سر شکافی بر مشام جان زند بوی وفا

3 غنچه بشکفته است از گلبن فضل و هنر در بهارستان دانش یافته نشو و نما

4 لقمه پیچیده است از خوان لقمان آمده تا شود جان و دل حکمت شناسان را غذا

1 گنجی ست نقد فقر که آن را طلسمهاست مشکل ترین طلسم طلسم وجود ماست

2 آسان مگیر کار که در سین این طلسم دندانه ای که بینی دندان اژدهاست

3 نادر بود که دست دهد فتح این طلسم آن را که نی به دست ارادت کلید لاست

4 چل سال بایدت که بجنبانی این کلید گر هرگزت گشادن این قفل مدعاست

1 معلم کیست عشق و کنج خاموشی دبستانش سبق نادانی و دانا دلم طفل سبق خوانش

2 ز هر کس ناید این استاد شاگردی نه هر کوهی بدخشان باشد و هر سنگپاره لعل رخشانش

3 زبان جز بی زبانی نیست این نادر معلم را دریغا در همه عالم ندانم کس زباندانش

4 کجا در جمع نادانان تواند کسب جمعیت کسی کز فکر دانایی بود خاطر پریشانش

1 قاصد رسید و ساخت معطر مشام من در چین نامه داشت مگر نافه ختن

2 آن نامه نیست بلکه پی تحفه باغبان چید از چمن بنفشه و پیچید در سمن

3 هرگز ندیده نرگس چشمی به باغ دهر زینسان دمیده سنبل مشکین ز نسترن

4 نشکفته غنچه ای ست چو پیچیده بینمش همچون دهان غنچه دهانان پر از سخن

1 بانگ رحیل از قافله برخاست خیز ای ساربان رختم بنه بر راحله آهنگ رحلت کن روان

2 بندش ز زانو برگشا بهر حدی برکش نوا ساز از نوای جانفزا بر وی سبک بار گران

3 ناقه ز الحان عرب آسوده از رنج و تعب طی می کند با صد طرب یک روزه ره در یک زمان

4 جز قصه سلمی مگو تا ره شود از ذکر او کوته که آمد پیش رو پیدای ناپیدا کران

1 درین سراچه که چرخش کمینه طاق نماست همیشه قامتم از بار دل چو طاق دوتاست

2 چگونه شاد زید آن که بهر مردن زاد به خانه ای که پی انهدام کرده بناست

3 به اعتبار درین کاخ زرنگار نگر که هر نظر که نه از روی اعتبار خطاست

4 پی مشاهده رازهای پنهانی رخام و مرمرش آیینه های داده جلاست

1 ای سر از قدر بر فلک سوده عالمی در پناهت آسوده

2 از زمین بوس سرکشان جهان آستان تو گشته فرسوده

3 گوش سایل به جز صدای کرم از صریر در تو نشنوده

4 هر چه پنهان ز وضع های بدیع در خیال مهندسان بوده

1 سلام علیک ای نبی مکرم مکرم تر از آدم و نسل آدم

2 سلام علیک ای ز آباء علوی به صورت مؤخر به معنی مقدم

3 سلام علیک ای ز آغاز فطرت طفیل وجود تو ایجاد عالم

4 سلام علیک ای ز اسماء حسنی جمال تو آیینه اسم اعظم

1 مرحبا ای قاصد ملک معالی مرحبا الصلا کز جان و دل نزل تو کردم الصلا

2 نامه سربسته آوردی که گر چون نافه اش سر شکافی بر مشام جان زند بوی وفا

3 غنچه بشکفته است از گلبن فضل و هنر در بهارستان دانش یافته نشو و نما

4 لقمه پیچیده است از خوان لقمان آمده تا شود جان و دل حکمت شناسان را غذا

آثار جامی

3 اثر از فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - قصاید در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.