1 هم ز وی آورند کز اصحاب دید شخصیتش بعد مرگ به خواب
2 که بسی شور و بی قراری داشت گریه و اضطراب و زاری داشت
3 گفت شیخا چه حالت است تو را که ز مردن ملالت است تو را
4 گویی از حال خود نه خرسندی که بدین عالم آرزومندی
1 صرصر مرگ را ببین چه فن است سر شکن بیخ کن ثمر فکن است
2 شاخ پیوندها شکسته اوست بیخ امیدها گسسته اوست
3 وی فکنده ست ازین درخت بلند میوه نارسیده فرزند
4 چند کردن به حول و قوت فخر کثمود الذین جابوا الصخر
1 بود ازین گونه مرده بوبکر رسته از کید زرق و حیله و مکر
2 زان چو دیدش نبی که می پیمود ره درین تیره خاکدان فرمود
3 هر که خواهد ز خلق کهنه و نو نگرد مرده روان گو رو
4 آهوی مشک نافه را بنگر پسر بو قحافه را بنگر
1 زنگی روی چون در دوزخ بینیی همچو موری مطبخ
2 ننمودی به پیش رویش زشت لاف کافوری ار زدی انگشت
3 چشم ها گرد و چشمخانه مغاک گردکان در کوی فتاده ز خاک
4 دو لبش طبع کوب و دل رنجان همچو بر روی هم دو بادنجان
1 گفت خیرالبشر رسول خدای آن فزون از همه به دانش و رای
2 که بود مؤمن بلند محل به مثل راست همچو منج عسل
3 مگس شهد چون رود در باغ دارد از غیر طیبات فراغ
4 همچنین مؤمنان نیکوکار از جهان طعمه های نیکوخوار
1 زد حکیمی به طرف باغ قدم دید زاغ و کبوتری با هم
2 هر دو فارغ نشسته بر یک شاخ در زبان آوری به هم گستاخ
3 مانده حیران به فهم خرده شناس کین نه بر وفق حکمت است و قیاس
4 صحبت جنس جز به جنس که دید الفت بی مناسبت که شنید
1 هر که در زی پاک کیشان است به حدیث نبی از ایشان است
2 با تو گویم که زی ایشان چیست گر توانی به زی ایشان زیست
3 اتباع شریعت نبوی اقتدای طریق مصطفوی
4 تن به آداب او درآوردن دل به اخلاق او بپروردن
1 زآل فرعون بود ناسره ای هرزه گو مسخ روی مسخره ای
2 بود بر صورت کلیم الله گاه و بیگاه با عصا و کلاه
3 پیش فرعونیان ز ناسرگی مثل موسی شدی به مسخرگی
4 سر به تقلید وی برآوردی هر چه دیدی ز وی همان کردی
1 بود در دل چنان که این دفتر نبود از نصف اولین کمتر
2 لیک خامه ز جنبش پیوست چون بدینجا رسید سر بشکست
3 چرخ اگر باز بگذرد ز ستیز سازدم گزلک عزیمت تیز
4 دهم از سر تراش آن خامه برسانم به مقطع این نامه