روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) در بهارستان جامی

22 اثر از روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه جامی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید.

آن ندیدی که خرده دان به شکر از جامی برستان 1

1. آن ندیدی که خرده دان به شکر
داروی تلخ را کند شیرین

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 8 بیت

کژدمی زهر مضرت در نیش و تیر خباثت از جامی برستان 2

1. کژدمی زهر مضرت در نیش و تیر خباثت در کیش، عزیمت سفر کرد، به لب آب پهناور رسید، خشک فرو ماند، نه پای گذشتن و نه رای بازگشتن سنگ پشتی آن معنی را از وی مشاهده کرد، بر وی ترحم نمود و بر پشت خودش سوار ساخت و خود را در آب انداخت، و شناکنان روی به جانب دیگر نهاد.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

موشی چند سال در دکان خواجه بقال از جامی برستان 3

1. موشی چند سال در دکان خواجه بقال از نقلهای خشک و میوه های تر مالامال به سر می برد و از آن نعمتهای خشک و تر می خورد خواجه بقال آن را می دید و اغماض می کرد و از مکافات وی اعراض می نمود، تا روزی به حکم آنکه گفته اند:

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت

روباهی بر سر راهی ایستاده بود از جامی برستان 4

1. روباهی بر سر راهی ایستاده بود و چشم مراقبت بر چپ و راست نهاده، ناگاه از دور سیاهی پیدا شد، چون نزدیک آمد دید که یکی درنده گرگ با سگی بزرگ بر صورت یاران صادق و دوستان موافق همراه می آیند، نه آن را از این توهم فریبی و نه این را از آن دغدغه آسیبی.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

روباه را گفتند: هیچ توانی که صد از جامی برستان 5

1. روباه را گفتند: هیچ توانی که صد دینار بستانی و پیغامی به سگان ده رسانی؟ گفت: والله مزدی فراوان است اما در این معامله خطر جان است.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 3 بیت

شتری در صحرا چرا می کرد و از خار از جامی برستان 6

1. شتری در صحرا چرا می کرد و از خار و خاشاک آن صحرا غذا می خورد به خاربنی رسید، چون زلف خوبان درهم و چون روی محبوبان تازه و خرم.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

سگی از هر طعمه بی بهره بر در دروازه از جامی برستان 7

1. سگی از هر طعمه بی بهره بر در دروازه شهر ایستاده بود، دید قرصی نان گردان گردان از شهر بیرون آمد و روی به صحرا نهاد سگ در دنبال وی دوان شد و آواز داد که ای قوت تن و و ای قوت روان، آرزوی دل و آرام جان! عزیمت کجا کرده ای و روی به کجا آورده ای؟

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت

پنج پایک را گفتند چرا به شکل کج از جامی برستان 8

1. پنج پایک را گفتند چرا به شکل کج پیکران افتادی و پای در میدان کجروی نهادی؟ گفت: از مار تجربه برداشتم که با آن راستی و راستروی همیشه از سنگ جفا سرکوفته است یا از زخم ستم دم بریده.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 3 بیت

غوکی از جفت خود جدا ماند و محنت از جامی برستان 9

1. غوکی از جفت خود جدا ماند و محنت بی جفتیش بر کناره دریا نشاند، هر سو نظر می انداخت و خاطر غمدیده را از غم بی جفتی می پرداخت ناگهان،

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 9 بیت

کبوتر را گفتند چونست که تو دو از جامی برستان 10

1. کبوتر را گفتند چونست که تو دو بچه بیش برنیاری و چون مرغ خانگی بر بیشتر از آن قدرت نداری؟ گفت: بچه کبوتر غذا از حوصله مادر و پدر می خورد و چوژه مرغ خانگی از مزبله بر هر راهگذر، از یک حوصله غذای دو بچه بیش نتوان داد و از نیم مزبله در روزی هزار چوژه توان گشاد.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 3 بیت

گنجشکی خانه موروثی خود را باز از جامی برستان 11

1. گنجشکی خانه موروثی خود را باز پرداخت و در فرجه آشیان لک لکی خانه ساخت. با وی گفتند: تو را چه مناسبت که با جثه ای بدین حقیری با جانوری بدان بزرگی همسایه باشی و خود را با وی در محل اقامت و منزل استقامت همپایه داری؟

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

سگ را گفتند سبب چیست که در هر خانه از جامی برستان 12

1. سگ را گفتند سبب چیست که در هر خانه ای که باشی گرداگرد آن نتواند گشت و بر هر آستانه ای که خسبی از آنجا نتواند گذشت؟

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت