آثار جامی

صفحه 1 از 2
2 اثر از روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان

روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی

حکیم کسی را گویند که حقیقت چیزها را به آن قدر که تواند بداند و عمل به مقتضای آنچه تعلق به عمل دارد ملکه نفس خود گرداند. ,

2 خوش آنکه به ترک حظ فانی بکنی تدبیر بقای جاودانی بکنی

3 کوشش بکنی و هر چه بتوان دانست دانی پس ازان هر چه بدانی بکنی

اسکندر رومی در اوان جهانگیری به حیله تمام حصاری را بگشاد و به ویران کردن آن فرمان داد گفتند در آنجا حکیمی است دانا و بر حل مشکلات حکمت توانا وی را طلب داشت چون بیامد شکلی دید از قبول طبع دور و طبع اهل قبول از وی نفور گفت: این چه صورت غریب و هیکل مهیب است؟ حکیم از آن سخن برآشفت و خندان خندان در آن آشفتگی گفت: ,

افریدون که در زمین شفقت جز تخم نصیحت نکشت به فرزندان خود این توقیع نوشت که صفحات ایام صفحه اعمار است در آن منویسید جز آنچه بهترین اعمال و آثار است. ,

2 صفحه دهر بود دفتر عمر همه خلق اینچنین گفت خردمند چو اندیشه گماشت

3 خرم آن کس که درین دفتر پاک از همه حرف رقم خیر کشید و اثر خیر گذاشت

یکی از حکما گفته است: چهل دفتر در حکمت نوشتم و به آن منتفع نگشتم، چهل کلمه از آن اختیار کردم، از آن نیز بهره به دست نیاوردم چهار کلمه از آن برگزیدم در آن یافتم آنچه می طلبیدم: ,

اول آن که زنان را چون مردان محل اعتماد نگردان، زیرا که زن اگر چه از قبیله معتمدان آید از آن قبیل نیست که معتمدی را شاید. ,

3 عقل زن ناقص است و دینش نیز هرگزش کامل اعتقاد مکن

4 گر بد است از وی اعتبار مگیر ور نکو بر وی اعتماد مکن

ابن مقفع گوید: کتبخانه حکمای هند را بر صد شتر می کشیدند، ملک ایشان استدعای اختصار کرد به دو شتر باز آوردند و به تکرار استدعا بر چهار کلمه قرار گرفت: ,

کلمه نخستین در دلالت پادشاهان به عدالت و رعیت پروری ,

3 چو گردد شاه عالم عدل پیشه شود آسایش گه گه همیشه

4 چو نالد بیدلی از سینه ریشی بود یکسر ز نیش ظلم کیشی

چهار کلمه است که چهار پادشاه پرداخته اند که گویا یک تیر است که از چهار کمان انداخته اند: ,

کسری گفته است: هرگز پشیمان نشدم از آنچه نگفته ام، و بسا گفته که از پشیمانی ان در خاک و خون خفته ام. ,

3 خامش نشین که جمع نشستن به خامشی بهتر ز گفتنی که پریشانی آورد

4 از سر سر به مهر پشیمان نشد کسی بس فاش گشته سر که پشیمانی آورد

ملک هند به خلیفه بغداد تحفه ها فرستاد همراه طبیبی فیلسوف به مهارت در طب و حکمت موصوف، پیش خلیفه به پای خاست که سه چیز آورده ام که جز ملوک را نباید و جز سلاطین را نشاید. ,

فرمود که آن کدام است؟ گفت: اول خضابی که موی سفید را سیاه گرداند به وجهی که هرگز متغیر نشود و سفید نگردددویم معجونی که هر چند طعام خورد معده گران نگردد و مزاج از اعتدال نیفتد سیوم ترکیبی که پشت را قوی گرداند و رغبت مباشرت آرد و از تکرار آن نه ضعف بصر خیزد و نه نقصان قوت. ,

خلیفه لحظه ای تأمل کرد و گفت: من تو را ازین داناتر گمان داشتم و زیرکتر می پنداشتم اما آن خضاب که گفتی سرمایه غرور و پیرایه کذب و زور است، سیاهی مو ظلمت و سفیدی آن نور است زهی نادان کسی که در آن کوشد که نور را به ظلمت بپوشد ,

4 ابلهی کو می کند موی سفید خود سیاه از پی پیری جوانی را همه دارد امید

در مجلس کسری سه تن از حکما جمع آمدند: فیلسوف روم و حکیم هند و بزرجمهر سخت ترین سخن به آنجا رسید که سخت ترین چیزها چیست؟ ,

رومی گفت: پیری و سستی با ناداری و تنگدستی هندی گفت: تن بیمار با اندوه بسیار بزرجمهر گفت: نزدیکی اجل با دوری از حسن عمل همه به قول بزرجمهر بازآمدند. ,

3 پیش کسری ز خردمند حکیمان می رفت سخن از سخت ترین موج درین لجه غم

4 وان یکی گفت که بیماری و اندوه دراز وان دگر گفت که ناداری و پیریست به هم

حکیمی را پرسیدند که آدمیزاد کی به خوردن شتابد؟ گفت: توانگر هرگاه گرسنه شود و درویش هرگاه که بیابد. ,

2 بخور چندانکه ننهد خانه تن ز بیشی و کمی رو در خرابی

3 اگر دارنده ای هرگاه خواهی و گر نادار هرگاهی که یابی

حکیمی با پسر خود گفت: باید که بامداد از خانه بیرون نیایی تا نخست به طعامی لب نگشایی، زیرا که سیری تخم حلم و بردباریست و گرسنگی مایه خشک مغزی و سبکساری ,

2 خوی خود را ز روزه تیره مکن کز همه حلم و بردباری به

3 چون شود روزه مایه آزار روزه خواری ز روزه داری به

چون گرسنه باشی هر آش یا نان که بینی از طبیعت تو شهوت آن خیزد و به آشنایان که نشینی طامعه تو در ایشان آویزد ,

پنج چیز است که به هر کس دادند زمام زندگانی خوش در دست او نهادند: اول صحت بدن، دویم ایمنی، سیوم وسعت رزق، چهارم رفیق شفیق، پنجم فراغت هر که را ازین محروم کردند در زندگانی خوش به روی وی برآوردند. ,

2 به پنج می رسد اسباب زندگانی خوش به اتفاق حکیمان شهره در آفاق

3 فراغ و ایمنی و صحت و کفاف معاش رفیق خوب سیر، همدم نکو اخلاق

آثار جامی

2 اثر از روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.