آثار جامی

صفحه 1 از 2
2 اثر از روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان

روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی

درویشی قوی همت با پادشاهی صاحب شوکت طریقه اختلاطی و سابقه انبساطی داشت روزی از وی نسبت به خودگرانی تفرس کرد هر چند تجسس نمود جز کثرت تردد و بسیاری آمد شد آن را سببی نیافت. ,

دامن از اختلاط او درچید و بساط انبساط او درنوردید روزی آن پادشاه را با وی در ممری اتفاق ملاقات افتاد، زبان به مقالات بگشاد که ای درویش موجب چیست که از ما ببریدی و قدم از آمد شد ما درکشیدی، گفت: موجب آنکه دانستم که از سبب ناآمدن سؤال به که از جهت آمدن اظهار ملال. ,

3 به درویش گفت آن توانگر چرا به پیشم پس از دیرها آمدی؟

4 بگفتا چرا نامدی پیش من بسی خوشتر است از چرا آمدی

چهار کلمه است که چهار پادشاه پرداخته اند که گویا یک تیر است که از چهار کمان انداخته اند: ,

کسری گفته است: هرگز پشیمان نشدم از آنچه نگفته ام، و بسا گفته که از پشیمانی ان در خاک و خون خفته ام. ,

3 خامش نشین که جمع نشستن به خامشی بهتر ز گفتنی که پریشانی آورد

4 از سر سر به مهر پشیمان نشد کسی بس فاش گشته سر که پشیمانی آورد

حکیمی با پسر خود گفت: باید که بامداد از خانه بیرون نیایی تا نخست به طعامی لب نگشایی، زیرا که سیری تخم حلم و بردباریست و گرسنگی مایه خشک مغزی و سبکساری ,

2 خوی خود را ز روزه تیره مکن کز همه حلم و بردباری به

3 چون شود روزه مایه آزار روزه خواری ز روزه داری به

چون گرسنه باشی هر آش یا نان که بینی از طبیعت تو شهوت آن خیزد و به آشنایان که نشینی طامعه تو در ایشان آویزد ,

پنج چیز است که به هر کس دادند زمام زندگانی خوش در دست او نهادند: اول صحت بدن، دویم ایمنی، سیوم وسعت رزق، چهارم رفیق شفیق، پنجم فراغت هر که را ازین محروم کردند در زندگانی خوش به روی وی برآوردند. ,

2 به پنج می رسد اسباب زندگانی خوش به اتفاق حکیمان شهره در آفاق

3 فراغ و ایمنی و صحت و کفاف معاش رفیق خوب سیر، همدم نکو اخلاق

هر نعمت که به مرگ زوال پذیرد آن را خردمند در حساب نعمت نگیرد عمر اگر چه دراز بود چون مرگ روی نمود از آن درازی چه سود؟ نوح علیه السلام هزار سال در جهان به سر برده است امروز پنج هزار سال است که مرده است قدر، نعمتی را بود که جاودانه باشد و از آفت زوال برکرانه بود. ,

2 به نزد مرد دانا نعمت آنست کزو جانت بود جاوید مسرور

3 نه سیم و زر که چون گورت بود جای بماند همچو سنگت بر سر گور

حکیمان گفته اند که همچنان که به عدل جهان آبادان گردد به جور ویران شود عدل از ناحیت خویش به هزار فرسنگ روشنایی بخشد و جور از جای خود به هزار فرسنگ تاریکی دهد. ,

2 به عدل کوش که چون صبح آن طلوع کند فروغ آن برود تا هزار فرسنگی

3 ظلام ظلم چو ظاهر شود برآرد پر جهان ز تیرگی و تلخ عیشی و تنگی

حکیم کسی را گویند که حقیقت چیزها را به آن قدر که تواند بداند و عمل به مقتضای آنچه تعلق به عمل دارد ملکه نفس خود گرداند. ,

2 خوش آنکه به ترک حظ فانی بکنی تدبیر بقای جاودانی بکنی

3 کوشش بکنی و هر چه بتوان دانست دانی پس ازان هر چه بدانی بکنی

اسکندر رومی در اوان جهانگیری به حیله تمام حصاری را بگشاد و به ویران کردن آن فرمان داد گفتند در آنجا حکیمی است دانا و بر حل مشکلات حکمت توانا وی را طلب داشت چون بیامد شکلی دید از قبول طبع دور و طبع اهل قبول از وی نفور گفت: این چه صورت غریب و هیکل مهیب است؟ حکیم از آن سخن برآشفت و خندان خندان در آن آشفتگی گفت: ,

حجاج را گفتند: از خدای بترس و با مسلمانان ظلم مکن به منبر برآمد و وی بغایت فصیح بود و گفت: خدای تعالی مرا بر شما مسلط کرده است، اگر من بمیرم شما بعد از من از ظلم نخواهید رست به این فعل که شما راست، خدای تعالی را جز من بندگان بسیارند اگر من بمیرم یکی بتر از من بیاید. ,

2 خواهی که شاه عدل کند عدل پیشه باش در کار خود که معرکه گیر و دار توست

3 شاه آینه ست و هرچه همی بینی اندر او پرتو فکنده قاعده کار و بار توست

در مجلس کسری سه تن از حکما جمع آمدند: فیلسوف روم و حکیم هند و بزرجمهر سخت ترین سخن به آنجا رسید که سخت ترین چیزها چیست؟ ,

رومی گفت: پیری و سستی با ناداری و تنگدستی هندی گفت: تن بیمار با اندوه بسیار بزرجمهر گفت: نزدیکی اجل با دوری از حسن عمل همه به قول بزرجمهر بازآمدند. ,

3 پیش کسری ز خردمند حکیمان می رفت سخن از سخت ترین موج درین لجه غم

4 وان یکی گفت که بیماری و اندوه دراز وان دگر گفت که ناداری و پیریست به هم

بزرجمهر را پرسیدند که کدام پادشاه پاکیزه تر؟ گفت: آن که پاکیزگان از وی ایمن باشند و گناهکاران از وی ترسند. ,

2 شاه آن باشد که روشن خاطر و بخرد بود نیکوان را حال ازو نیکو، بدان را بد بود

آثار جامی

2 اثر از روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.