آن قوم که احرام سر کوی تو بستند از جامی غزل 280
1. آن قوم که احرام سر کوی تو بستند
تا سر ننهادند به راهت ننشستند
1. آن قوم که احرام سر کوی تو بستند
تا سر ننهادند به راهت ننشستند
1. سکندر چو زد از وصیت نفس
ز عالم نصیبش همان بود و بس
1. ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمود
چون بگذرد بهار و پشیمان شوی چه سود
1. خواست تا آفتابه زر خویش
به بر او فرستد از بر خویش
جامی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 9 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای جامی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: نورالدین عبدالرحمن ابن نظام الدین احمد ابن محمد متخلص به جامی در سال ۸۱۷ هجری قمری در خرجرد جام از توابع خراسان متولد شد. .وی بعدها همراه پدرش به سمرقند و هرات رفت و در آن دیار به کسب علم و ادب پرداخت. سپس به سیر و سلوک مشغول و از بزرگان طریقت شد. او نزد سلطان حسین میرزا بایقرا و وزیر فاضل او امیر علیشیر نوایی تقربی خاص داشت. او در محرم ۸۹۸ هجری قمری وفات کرد و در هرات با احترام فراوان به خاک سپرده شد. از جامی بیش از چهل اثر و تألیف سودمند و گرانبها به جای مانده است. معروفترین آثار او عبارت از هفت مثنوی به نام «هفت اورنگ» است.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار جامی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.