1 در درد فراق یک زمان نغنودم وز حادثه چرخ دمی ناسودم
2 آن نور دو دیده ام تلف شد ناگاه از دیده شد و ز دیده خون پالودم
1 با درد تو درمان نپذیرد دل من مهر غم تو نمی رود از گل من
2 از وصل تو یک زمان نیاسود دلم جز هجر تو نیست در جهان حاصل من
1 ای مرا پشت دل ز هجر تو نون دیده من چو اشک بارد خون
2 در فراق رخ چو ماه و خورت رخ من شد ز اشک گلگون خون