3 اثر از در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جهان ملک خاتون / دیوان اشعار جهان ملک خاتون / در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار

در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 دردا و حسرتا که مرا کام جان برفت و آن جان نازنین به جوان از جهان برفت

2 دل پر ز مهر روی چو ماهش بدی چه سود کاندر فراق روی وی از تن روان برفت

3 بلبل بگو که باز نخواند میان باغ کان روی همچو گل ز در بوستان برفت

4 ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی کآن جان نازنین ز پی کاروان برفت

1 ای دل و دیده دل و دیده من پرخونست سوزش جان من از شرح و بیان افزونست

2 چشم نم دیده‌ام از دور فلک پرخون بود این زمان از غم هجران تو چون جیحونست

3 دوستانم به تفقّد همه دستان گویند کای ستمدیده درین واقعه حالت چونست

4 چه بگویم که درین واقعه بر من چه رسید هرچه گویم همه دانید کزآن افزونست

1 گل فرو ریخت و رخ از باغ جهان پنهان کرد بلبل دلشده را خسته دل و نالان کرد

2 گل نخندید ز بستان امیدم به ستم خار هجران تو ای جان اثرم در جان کرد

3 بخت برگشت ز من تا تو شدی از بر من روز هجران توأم بی سر و بی سامان کرد

4 روز وصل تو نشد روزی من زآنکه مرا بخت وارونه حوالت به شب هجران کرد

1 از آتش غم هجرم به سر برآید دود هزار چشمه خونم ز چشمها بگشود

2 ز دست این فلک شوخ چشم بی آزرم که کرد باز مرا روزگار کور و کبود

3 قسم به خاک عزیزان که تا ز مادر دهر من ضعیف بلا دیده آمدم به وجود

4 ندیده ام ز جهان جز جفا و جور و ستم نبوده ام ز زمانه زمانکی خشنود

1 گلبن روضه دل سرو گلستان روان غنچه باغ طرب میوه شایسته جان

2 طفل محروم شکسته دل بیچاره من کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان

3 مردم دیده از او حظّ نظر نادیده تا که از پیش نظر همچو پری گشت نهان

4 گر کنم گریه مکن عیب که بی یوسف مصر چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان

1 کدام درد که ننهاد بر دلم گردون کدام غم که نخوردم من از زمانه دون

2 کدام حسرت و جوری ندیده ام به جهان کزان ستم رخ جان را نکرده ام گلگون

3 کدام سرو سهی کاو نرفت از چشمم که در فراق نپالوده ام ز مژگان خون

4 چه کرده ام من بیچاره کم جزا اینست مگر ز بخت بدست این و طالع وارون

1 الهی تو بگشا دری از بهشت به روی دلارای حوری سرشت

2 به جنّت دهش جای این حور زاد نشستنگهش جمله با حور باد

3 ز دل حسرت عالمش دور کن روانش به لطف تو پر نور کن

1 به حسرت ببردش ز دنیای دون به عقبی بود نیکیش رهنمون

2 مریزا گل رویش اندر مغاک به فردوس اعلی برش جان پاک

3 فراموش گردان جهان بر دلش پر از عنبر و مشک گردان دلش

1 کردست مرا بی سر و بی سامان بخت یارب که مباد هیچکس ویران بخت

2 من زار همی گریم و خوش می گویم ای همنفسان دریغ آن سلطان بخت

1 از دنیی دون اگر دری بر وی بست یا خار جفای دهر بر پاش شکست

2 دانم به یقین نه در گمانم دیدم در جنّت فردوس که با حور نشست

آثار جهان ملک خاتون

3 اثر از در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.