صبح نتابیده هنوز آفتاب از ایرج میرزا مثنوی 1
1. صبح نتابیده هنوز آفتاب
وانشده دیدۀ نرگس ز خواب
...
1. صبح نتابیده هنوز آفتاب
وانشده دیدۀ نرگس ز خواب
...
1. از طَرَفی نیز در آن صبحگاه
زُهره مِهین دخترِ خالویِ ماه
...
1. سبزه نگر تازه به بار آمده
صافی و پیوسته و روغن زده
...
1. بود به بند تو خداوند عشق
خواست نَبُرَّد گلویت بندِ عشق
...