شنیدم من که عارف جانم آمد از ایرج میرزا مثنوی 1
1. شنیدم من که عارف جانم آمد
رفیقِ سابقِ طهرانم آمد
...
1. شنیدم من که عارف جانم آمد
رفیقِ سابقِ طهرانم آمد
...
1. نمیدانستم ای نامردِ کونی
که منزل میکنی در باغِ خونی
...
1. دلم زین عمرِ بیحاصل سرآمد
که ریشِ عمر هم کمکم در آمد
...
1. بدینجا چون رسید اشعارِ خالص
پریشان شد همه افکارِ مخلص
...
1. بیا گویم برایت داستانی
که تا تأثیرِ چادر را بدانی
...
1. حجابِ زن که نادان شد چنینست
زنِ مستورۀ محجوبه اینست
...
1. خدایا تا به کی ساکت نشینم
من اینها جمله از چشم تو بینم
...
1. خدایا کی شود این خلق خسته
از این عقد و نکاحِ چشم بسته
...
1. بیا عارف که دنیا حرف مُفتست
گهی نازک گهی پَخ گه کُلفت است
...
1. تو عارف واقعا گوساله بودی
که از من این سفر دوری نمودی
...
1. بگو عارف به من ز احبابِ طهران
که می بینم همه شب خوابِ طهران
...