اقبال لاهوری

صفحه 2 از 3
3 اثر از اسرار خودی اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر اسرار خودی اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

اسرار خودی اقبال لاهوری

1 خدمت و محنت شعار اشتر است صبر و استقلال کار اشتر است

2 گام او در راه کم غوغا ستی کاروان را زورق صحرا ستی

3 نقش پایش قسمت هر بیشه ئی کم خور و کم خواب و محنت پیشه ئی

4 مست زیر بار محمل می رود پای کوبان سوی منزل می رود

1 مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی

2 از ولای دودمانش زنده ام در جهان مثل گهر تابنده ام

3 نرگسم وارفته ی نظاره ام در خیابانش چو بو آواره ام

4 زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست می اگر ریزد ز تاک من ازوست

1 سید هجویر مخدوم امم مرقد او پیر سنجر را حرم

2 بند های کوهسار آسان گسیخت در زمین هند تخم سجده ریخت

3 عهد فاروق از جمالش تازه شد حق ز حرف او بلند آوازه شد

4 پاسبان عزت ام الکتاب از نگاهش خانه ی باطل خراب

1 طایری از تشنگی بیتاب بود در تن او دم مثال موج دود

2 ریزه ی الماس در گلزار دید تشنگی نظاره ی آب آفرید

3 از فریب ریزه ی خورشید تاب مرغ نادان سنگ را پنداشت آب

4 مایه اندوز نم از گوهر نشد زد برو منقار و کامش تر نشد

1 از حقیقت باز بگشایم دری با تو می گویم حدیث دیگری

2 گفت با الماس در معدن ، زغال ای امین جلوه های لازوال

3 همدمیم و هست و بود ما یکیست در جهان اصل وجود ما یکیست

4 من بکان میرم ز درد ناکسی تو سر تاج شهنشاهان رسی

1 در بنارس برهمندی محترم سر فرو اندر یم بود و عدم

2 بهره ی وافر ز حکمت داشتی با خدا جویان ارادت داشتی

3 ذهن او گیرا و ندرت کوش بود با ثریا عقل او همدوش بود

4 آشیانش صورت عنقا بلند مهر و مه بر شعله ی فکرش سپند

1 قلب را از صبغة الله رنگ ده عشق را ناموس و نام و ننگ ده

2 طبع مسلم از محبت قاهر است مسلم ار عاشق نباشد کافر است

3 تابع حق دیدنش نا دیدنش خوردنش ، نوشیدنش ، خوابیدنش

4 در رضایش مرضی حق گم شود «این سخن کی باور مردم شود»

1 ای که مثل گل ز گل بالیده‌ای تو هم از بطن خودی زائیده‌ای

2 از خودی مگذر بقا انجام باش قطره‌ای می باش و بحر آشام باش

3 تو که از نور خودی تابنده‌ای گر خودی محکم کنی پاینده‌ای

4 سود در جیب همین سوداستی خواجگی از حفظ این کالاستی

1 سبز بادا خاک پاک شافعی عالمی سر خوش ز تاک شافعی

2 فکر او کوکب ز گردون چیده است سیف بران وقت را نامیده است

3 من چه گویم سر این شمشیر چیست آب او سرمایه دار از زندگیست

4 صاحبش بالاتر از امید و بیم دست او بیضا تر از دست کلیم

1 ای چو جان اندر وجود عالمی جان ما باشی و از ما می رمی

2 نغمه از فیض تو در عود حیات موت در راه تو محسود حیات

3 باز تسکین دل ناشاد شو باز اندر سینه ها آباد شو

4 باز از ما خواه ننگ و نام را پخته تر کن عاشقان خام را

اقبال لاهوری

3 اثر از اسرار خودی اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر اسرار خودی اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.