1 ای وجودت به ذات خود قایم ذات پاک تو قایم و دایم
2 اول و آخر و قدیم و عظیم خالق و رازق و کریم و رحیم
3 ظاهر و باطن و غفور و ودود قادر و کاینات را معبود
4 حی و قیوم و مبدع اشیا ای ز فیض تو شبنمی دریا
1 هر که ره با دلیل پیماید گرچه زحمت کشد بیاساید
2 از آفت ره کسی خبر دارد که قدم در پی نظر دارد
3 هرکه بی همرهی رود به سفر یابد اندر سفر عذاب سقر
4 تا نباشد تو را رفیق شفیق ره مرو ذاک فی الطریق
1 پیشوا یار غار او صدیق آن رسیده به عالم تحقیق
2 برگزیده رسول و یزدانش ارجحی گفته بهر ایمانش
3 گفت از بهر قوت از غفار ثانی اثنین اذهما فی الغار
4 پشت بر عالم فنا کرده رو به سلطان انبیا کرده
1 بعدازان چون خلیفه گشت عمر شد جهان گیر دین پیغمبر
2 داد تأیید قادرش یاری در جهان گیری و جهان داری
3 کرد اظهار دین مصطفوی بود خورشید ملت نبوی
4 نفس را در فلک رسانیده دیو را سایه اش رمانیده
1 چون عمر شد روان به دار سلام گشت عثمان خلیفة الاسلام
2 ناصر ملت محمد بود ناشر سنت مؤید بود
3 بهدی الله عینه قرت من به عز نفسه أغبرت
4 مأمن خلق بود همچو حرم ذاتش آراسته به خلق و کرم
1 چون به جای نبی علی بنشست اهل اسلام را قوی شد دست
2 اسد الله خلیفه فاضل مرشد خلق عالم عامل
3 قدوة اهل دین علی ولی قدر او همچو نام خویش علی
4 حیدر صف شکن سوار دلیر برده شمشیر او مهابت شیر
1 ذوق وجد وسماع وجان بازی هست در قوم ملت تازی
2 زانکه ایشان ز دل خبر دارند با نشاط از شراب اسرارند
3 عاشقان حبیب معبودند مخلصان چون ایاز محمودند
4 ساقیا باده ده حریفان را گرم کن مجلس ظریفان را
1 علم باید که ره نمای بود نه فضولی شره فزای بود
2 جهل در داست علم درمان است علم آب درخت ایمان است
3 زاب گردد درخت تازه و تر خلق را منتفع کند ز ثمر
4 میوه آن درخت طوبی وش ورع وطاعت است و خلقی خوش
1 ای سخن پرور بلند آواز که زبان تیز کرده ای و دراز
2 دست حرص و هوا دراز مکن دهن ماره آز باز مکن
3 تا حدیث تو دل پذیر آید در دل خلق جای گیر آید
4 واعظانی که منبر دیوند مستفیدان دفتر دیوند
1 واعظانی که اهل تحقیقند به مواعظ کلید توفیقند
2 یافتند از خدای عز و جل عقل و ایمان وذوق وعلم وعمل
3 روز و شب کار بندگی دارند وز بیان آب زندگی بارند
4 از نفس چون مسیح جان بخشند مایه علم از زبان بخشند