آثار همام تبریزی

صفحه 22 از 23
23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 ز بهر تو باید مرا زندگانی که شیرین‌تری از زمان جوانی

2 جهان با حضور تو خوش می‌نماید مباد از تو خالی که جان جهانی

3 زمان با وجود تو گوید زمین را که اکنون تو روشن‌تر از آسمانی

1 در غیرتم که با خود همراز و همنشینی در آب عکس خود را زنهار تا نبینی

2 آیینه را نخواهم در صحبتت که زانجا دانی که تا چه غایت زیبا و نازنینی

3 آنگه که دیده باشی رویی بدین ملاحت از خود به سر نیایی با ما کجا نشینی

4 زلف تو را نگویم عنبر کادب نباشد با گرد خاک کویت گویم که عنبرینی

1 پیک مبارک است نسیم سحرگهی مشتاق را همی‌دهد از دوست آگهی

2 جان برخی نسیم که نگذاشت یک زمان کز بوی زلف یار دماغم شود تهی

3 ای باد روح‌پرور همراز خوش نفس یعقوب را بشارت یوسف همی‌دھی

4 این خسته فراق مصیبت رسیده را پیغام می‌رسانی و مرهم همی‌نهی

1 ای آفتاب خوبان وی آیت الهی حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی

2 گر ماه را ز رویت بودی مدد نگشتی وقت خسوف ظاهر بر روی مه سیاهی

3 نی خوبی شما را هرگز بود نهایت نی اشتیاق‌ها را پیدا شود تناهی

4 گر خون عاشقان را ریزی به یک کرشمه از ما گناه باشد گفتن که در گناهی

1 می‌کند بوی تو با باد صبا همراهی خلق را می‌دهد از بوی بهشت آگاهی

2 اثر کفر نماندی به جهان از رویت گر نکردی سر زلفت مدد گمراهی

3 خجلم زان که به رخسار تو گویم ماهی کز تو تا ماه تمام است ز مه تا ماهی

4 آفتاب است که مشهور جهان است به حسن چشم بد دور ز رویت که چو مه پنجاهی

1 اثر لطف خدایی که چنین زیبایی تا تو منظور منی شاکرم از بینایی

2 نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی

3 چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست شرمم آید که شکایت کنم از تنهایی

4 در مه و مهر به یاد تو نظر می‌کردم غیرتم گفت به چشمم که زهی هر جایی

1 ای گل از غنچه کی برون آیی که شدم ز انتظار سودایی

2 بلبلان را نمی‌برد شب خواب تا سحرگه نقاب بگشایی

3 با صبا گفته‌ای که می‌آیم من و این مژده و شکیبایی

4 گر چه پیشم هزار تن بیشند بی تو جان می‌دهم ز تنهایی

1 ای منزل مبارک می‌بخشیم صفایی داری هوای مشکین از بوی آشنایی

2 خاک رهت ببوسم بر روی و دیده مالم کانجا رسیده باشد روزی نشان پایی

3 بر سنگریزه‌هایت چون می‌کنم سلامی آید به گوش جانم بی‌صوت مرحبایی

4 در منزلی که جانان آنجا گذشته باشد با ذره‌های خاکش داریم ماجرایی

1 برای دیدن رویت خوش است بینایی ز بهر نام تو آید به کار گویایی

2 نشسته بر در گوش است جان ما شب و روز بدان هوس که اشارت بدو چه فرمایی

3 ز حسن روی تو رضوان امید می‌دارد که روز حشر مگر روضه را بیارایی

4 چو در بهشت روی می‌نگر در آب حیات ببین مشاهده خویش تا بیاسایی

1 دانی چگونه باشد از دوستان جدایی چون دیده‌ای که ماند خالی ز روشنایی

2 سهل است عاشقان را از جان خود بریدن لیکن ز روی جانان مشکل بود جدایی

3 در دوستی نباید هرگز خلل ز دوری گر در میان جانان مهری بود خدایی

4 هر زر که خالص آید بر یک عیار باشد صد بار اگر در آتش او را بیازمایی

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی