شمس و قمر ز پرتو رای محمدست از حیدر شیرازی قصیده 1
1. شمس و قمر ز پرتو رای محمدست
دنیا و آخرت ز برای محمدست
...
1. شمس و قمر ز پرتو رای محمدست
دنیا و آخرت ز برای محمدست
...
1. رسید موسم گل ساقیا! بگردان راح
که عشقبازی و مستی به دین ماست مباح
...
1. ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداخته
عکس نور ذات خود بر انس و جان انداخته
...
1. بنده ام از جان خدایی را که او جان آفرید
مهر و ماه و انجم و گردون گردان آفرید
...
1. خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید
در کنار و دامنش، یاقوت و گوهر آفرید
...
1. قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد
خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد
...
1. قادرا، پاکا به درگاهت پناه آوردهام
سر ز ره گر برده بودم، سر به راه آوردهام
...
1. صانع بیچون که این عالم هویدا میکند
این همه قدرت ز صنع خویش پیدا میکند
...
1. پادشاهی که به شب خلق جهان را خواب داد
دست صنعش طره ی مشکین شب را تاب داد
...