1 گر نیست جام گلگون، خوش نیست دور لاله بی می چه نشأئه خیزد؟ از دیدن پیاله
2 من نوح روزگارم، از گریه غرق توفان کو همدمی که گویم درد هزار ساله؟
3 تا کی بناز و شوخی لب را گزی بدندان؟ گل برگ نازکت را آزرده ساخت ژاله
4 قتل رقیب خود را با من حواله کردی از دست من چه آید؟ هم با خدا حواله!
1 امشب تو باز چشم و چراغ که بودهای؟ جانم بسوخت، مرهم داغ که بودهای؟
2 ای باغ نوشکفته کجا رفتهای چو ابر؟ ای سرو نورسیده به باغ که بودهای؟
3 من چون چراغ چشم به راه تو داشتم ای نور هردو دیده چراغ که بودهای؟
4 دارم هزار تفرقه در گوشه فراق کز فارغان بزم فراغ که بودهای؟
1 آن سایه نیست، دایم دنبال او فتاده چون من سیاه بختی سر در پیش نهاده
2 هر دم ز جور خوبان در حیرتم که: ایزد آنرا که داده حسنی، مهری چرا نداده؟
3 با جمع عشقبازان تنها مرا چه نسبت؟ آن جمله کمتر از من، من از همه زیاده
4 تا نام من برآید در حلقه سگانت طوق سگ تو بادا، در گردنم قلاده