1 ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی؟ مغز مرا، به بوی کباب جگر دهی؟
2 از قطره نم گرفته و بخشی به جوی و بحر لخت جگر فشرده، به مژگان تر دهی؟
1 تلاش فکر ما را از سخن لافان چه می خواهی؟ قماش پرنیان، از بوریابافان چه می خواهی؟
2 تو دُرد آوردی و سرجوش مهرت در قدح کردم دگر از سینهٔ بی کینهٔ صافان چه می خواهی؟
1 نماند از گرد غم، در سینه ام جای شکیبایی بغل پر کرده ام از سنگ مینای شکیبایی
2 شود چون کوه اگر خونم ز خشکی لعل جا دارد بسی در زیر تیغ افشرده ام پای شکیبایی
1 اگر نه در جهان سرچشمه ی حیوان بود معنی چرا در ظلمت آباد رقم، پنهان بود معنی؟
2 به معنی محرمان، افشانده اند از لفظ دامان را سخن چون ساحل است و بحر بی پایان بود معنی
3 ز معنی، لفظ می سازد مُسَخَر مُلک دلها را سلیمان سخن را خاتم فرمان بود معنی
4 بقا چون گل نمی داند، حیات صورت آرایان به معنی آشنا شو، ملک جاویدان بود معنی