1 بحری ست محیط غم که در خون یازد نفس شناوران را
2 چون بیضه شکسته، صعوهٔ عشق پرواز عقاب شهپران را
3 آن غنچه دهان که شرم لعلش بر بسته زبان، سخنوران را
4 آورده به جوش خون حسرت عنّاب تو بسته شکّران را
1 جبهه بر خاک نه درین مسجد کز برای عبادت است اینجا
2 بهر تاریخ این بنا، هاتف گفت: درگاه حاجت است اینجا
1 علامهٔ دهر، والد والا شان چون کرد سفر به جنّت جاویدان
2 در واقعهٔ رحلت او، کلک حزین تاریخ نوشت جای او باغ جنان
1 نور دل و دیده، مجلس آرای زمان ملا عبدالله فاضل عالیشان
2 در ماه مبارک، سفری شد ز جهان تاریخ وفات اوست ماه رمضان
1 ای که دارد لوای اقبالت آفتاب بلند، سایه نشین
2 بود از نوبهار خلق توام نفس مشکسای فروردین
3 نکته ای هست، از رهی بشنو که خدا ناصر تو باد و معین
4 انتفاعی که از جهان دژم دارم از گردش شهور و سنین
1 هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری بود که گشت نسخه ی دیوان چارمین سپری
2 قصیده و غزل و قطعه و رباعی آن دوصد فزون ز هزار است و سی چو بر شمری
3 هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش که لیلی عرب آراست در لباس دری
4 دعای رحمت، از آیندگان امیدم هست که جاده ایست بسیط زمان و ما گذری