1 ثناهاست پیر خرابات را که شست از دلم لوث طامات را
2 عطا کرد ز اندیشه فارغ دلی چو میخانه بخشید سرمنزلی
3 مرا با مغان همدم راز کرد به رویم در فیض را باز کرد
4 در ادوار چندی گرم دور داشت دل از کاوش هجر ناسور داشت
1 کجا رفت آیین مردان حق؟ چه آمدکزین سان سیه شد ورق؟
2 کنم یاد چون سیرت رفتگان گشاید دل از دیده سیل دمان
3 کجایند مستان صهبای عشق؟ دل و دین به دستان سودای عشق
4 کجایند آن سالکان طریق؟ که در جامشان باد، شهد رحیق
1 مغنّی نوایی بیا ساز کن جهان را پر از گوهر راز کن
2 چنان تازه کن داغ دیرینهام که دوزخ برد آتش از سینه ام
3 نی استخوانم، دم صور کن چو منقار بلبل پر از شور کن
4 که بخشم قلم را پرآوازگی نهال سخن را دهم تازگی
1 سراینده ای دوش وقت سحر دو بیتک سرایید خوش با
2 کلام سخن شیخ شیرازی است که کیهان خدیو سخن سازی است
3 ز مسکینیم روی در خاک رفت غبار گناهم بر افلاک رفت
4 تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار که در پیش باران نپاید غبار
1 مرا داد روشن روانی سبق که بادا به روحش تحیّات حق
2 که ای کودک، اخلاص را پیشه کن معرّا، دل از نقش اندیشه کن
3 بدان رسم اخلاص آن حال را که از خود نپنداری افعال را
4 توکل بود ترک آز و طلب فرو بستن چشم جان از سبب
1 شنیدم ز مخمور میخانه ای که عالم نیرزد به پیمانه ای
2 بکش ساغر و فارغ از خویش باش کم خود زن و از همه بیش باش
3 نیرزد جهان دژم یک پشیز مکن چنگل حرص بیهوده تیز
4 فریب جهان رهزن هوش توست دم نرم او پنبهٔ گوش توست
1 شنیدم که صاحبدلی پاک دلق هدف شد به طعن زبانهای خلق
2 نهادند در وی زبان بدرگان فتادند در پوستینش سگان
3 جوانمرد را وقت شوریده شد به نزدیک پیری جهان دیده شد
4 از آن بدقماران کجباز گفت دغلبازی گمرهان باز گفت
1 الا ای جهاندار فرخنده خوی دمی گوش بگشا به فرخنده گوی
2 نخستین نکو گیر راه سلوک که خلقی گراید به دین ملوک
3 جهاندار باید پسندیده کیش غم پیروان خور به دنبال خویش
4 قلاووز راهی بیندیش حال مبادا که باشی، دلیل ضلال
1 شنیدم که عیسی علیه السلام خری داشتی کاهل و سست گام
2 به روزی نکردی دو فرسنگ طی خر از مردمی کی شود تند پی؟
3 قضا را نبودش شبی میل آب دل عیسوی از غم وی به تاب
4 ابا شغل طاعات و طول نماز دوام نیاز و مناجات و راز
1 به عهدی که طبعم نوا ساز بود سریر نیم نغمه پرداز بود
2 حماری به دعوی دهن بازکرد ز خر خانه ای عرعر آغاز کرد
3 چو سنبل برآشفت کلک دبیر که منکر صداییست، صوت الحمیر
4 چو خر دعوی نکته سنجی کند ورق زشت، چون روی زنجی کند