یکی طفل نادان ز خیره سری از حزین لاهیجی مثنوی 12
1. یکی طفل نادان ز خیره سری
به کف داشت جوزی به لُعبت گری
...
1. یکی طفل نادان ز خیره سری
به کف داشت جوزی به لُعبت گری
...
1. شنیدم که صاحبدلی پاک دلق
هدف شد به طعن زبانهای خلق
...
1. یکی مرد دانا دل هوشیار
دو کودک به هم دید در رهگذار
...
1. شنیدم که در عهد بهرام گور
نمود از قضا قحط سالی ظهور
...
1. رقم کرده با نوک کلک دبیر
به نامه، جهاندیده دهقان پیر
...
1. به عهدی که طبعم نوا ساز بود
سریر نیم نغمه پرداز بود
...
1. فتادم شبی در بیابان حی
نمودم بسی راه، سرگشته طی
...
1. شنیدستم از راوی باستان
که سلطان عادل انوشیروان
...
1. شنیدم که یحیی بن برمک پگاه
به بغداد می دید عرض سپاه
...
1. حزین از سخن سنجی بی حضور
دل نکته پرداز من شد نفور
...