3 اثر از خرابات در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خرابات در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.

خرابات در مثنویات حزین لاهیجی

1 شنیدم که عیسی علیه السلام خری داشتی کاهل و سست گام

2 به روزی نکردی دو فرسنگ طی خر از مردمی کی شود تند پی؟

3 قضا را نبودش شبی میل آب دل عیسوی از غم وی به تاب

4 ابا شغل طاعات و طول نماز دوام نیاز و مناجات و راز

1 شبی سر برآوردم از جیب خویش چو آهی که خیزد ز دلهای ریش

2 نگارندهٔ قصّهٔ باستان رقم کرده بر دفتر راستان

3 که از پور سینا شنیدم که گفت در ایّام خود، آشکار و نهفت

4 نگردیده ام مُلزم از هیچ کس مگر از یکی گبرِ کنّاس و بس

1 یکی طفل نادان ز خیره سری به کف داشت جوزی به لُعبت گری

2 سبک طفل دیگر ز دستش ربود چو سنجید، در باور وی نبود

3 به این جوز طفل دنی دوست است که مغزی ندارد همین پوست است

4 خصومت کنان بر سر جوز پوچ ازین کهنه ویرانه کردند کوچ

1 شنیدم که صاحبدلی پاک دلق هدف شد به طعن زبانهای خلق

2 نهادند در وی زبان بدرگان فتادند در پوستینش سگان

3 جوانمرد را وقت شوریده شد به نزدیک پیری جهان دیده شد

4 از آن بدقماران کجباز گفت دغلبازی گمرهان باز گفت

1 یکی مرد دانا دل هوشیار دو کودک به هم دید در رهگذار

2 یکی با عسل نانش آمیخته دگررا به نان دوغکی ربخته

3 ز کودک مزاجیش کو دوغ داشت به سوی عسل دست خواهش فراشت

4 خداوند شهدش همی گفت باز که ای بر کفم دوخته چشم آز

1 شنیدم که در عهد بهرام گور نمود از قضا قحط سالی ظهور

2 چو صحرای محشر، زمین تف گرفت به دریوزه ی آسمان، کف گرفت

3 سحاب سیه دل نشد مهربان به حال لب تشنهٔ خاکیان

4 بخیلی نمود ابر بر کاینات به مهد زمین سوخت طفل نبات

1 رقم کرده با نوک کلک دبیر به نامه، جهاندیده دهقان پیر

2 که از عهد شیث و کیومرث و جم چنین است رسم ملوک عجم

3 که چون خشم گیرند بر عاقلان نشانندشان همسرِ جاهلان

4 غضب چون نمایند بر بخردی به زندان کنند اندرش با ددی

1 به عهدی که طبعم نوا ساز بود سریر نیم نغمه پرداز بود

2 حماری به دعوی دهن بازکرد ز خر خانه ای عرعر آغاز کرد

3 چو سنبل برآشفت کلک دبیر که منکر صداییست، صوت الحمیر

4 چو خر دعوی نکته سنجی کند ورق زشت، چون روی زنجی کند

1 فتادم شبی در بیابان حی نمودم بسی راه، سرگشته طی

2 شبی تیره دل چون سر زلف یار پریشان و درهم، من از روزگار

3 بسی پیشم آمد نشیب و فراز که نادیده بودم به عمر دراز

4 در آن دشت حیرت ندیدم رهی نجستم نشانی ز منزلگهی

1 شنیدستم از راوی باستان که سلطان عادل انوشیروان

2 گذر کرد روزی به دهقان پیر که هر موی او بود چون جوی شیر

3 به صورت کمان بود آن خسته حال که می کشت با قامت خم، نهال

4 عجب ماند سلطان با رای و هوش ز پیر امل پرور سخت کوش

آثار حزین لاهیجی

3 اثر از خرابات در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خرابات در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.