4 اثر از صفیر دل در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر صفیر دل در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.

صفیر دل در مثنویات حزین لاهیجی

1 فرود آمد از تخت شاهی قباد که عمر است کاه و اجل تندباد

2 بیاراست پیرایه بخش جهان سریر کیانی به نوشیروان

3 جوان بود شهزادهٔ شیرگیر به بازو تهمتن، به همّت دلیر

4 ز نیرنگ ایام نادیده رنج سپه بیکران بود و آماده گنج

1 نهادیم پای سفر در طریق سفر کرده ای چند، با هم رفیق

2 به شهری رسیدیم از رودبار که بودند از ظلم والی فگار

3 قضا درد دندان به والی گماشت بجز قلع دیگر علاجی نداشت

4 سبک یک دو دندان چو بیچاره کند گرانتر شد آن درد بر مستمند

1 یکی با کهنسال رنجورگفت که دادی به میراث خور مال مفت

2 به صد عجز و زاری ز خواهندگان دربغ آمدت قرص نانی از آن

3 ندادی پشیزی به مزدور خویش نه بردن توانیش در گور خویش

4 نه خود خوردی و نه خوراندی به کس نهادی و بر ناقه بستی جرس

1 به معروف کرخی، یکی داد پند که با رشته انبان جو را ببند

2 که حالی برآیند موران ازا خاک نمایند انبانت از دانه پاک

3 برآشفت معروف فرخنده خوی که اینگونه ناسخته دیگر مگوی

4 بپرور ضعیفان رنجور را چه بندی ره روزی مور را

1 گذشتم به شب زنده داری سحر ز صحرانشینان آن بوم و بر

2 چو مجنون در آن دشت تنها نشین در اطراف او بود روشن، زمین

3 شب تار ازو لیلهٔ القدر بود فروزانتر از پرتو بدر بود

4 زهر جانبش تا دو صد گام ره تو گفتی که افتاده پرتو ز مَه

1 شبی در نشابور مأوای من به تقدیر فرمانده ذوالمنن

2 سرتربت پاک عطار بود دلم آگه و دیده بیدار بود

3 مراقب نشستم چو نیمی ز شب صفا یافت وقتم، صفایی عجب

4 شنیدم که می گفت آن پیر راه اگر مرد عشقی، مرادی مخواه

1 اگر بنده را سربلندی رسد ز مسکینی و مستمندی رسد

2 ز خودبینی، ابلیس مردود شد کف خاک افتاده مسجود شد

3 نبینی که چون دانه افتد به خاک بکوشند مهر و مه تابناک

4 کز افتادگی سرفرازش کنند به صد ناز، با برگ و سازش کنند

1 شنیدم که سگ سیرتی از گزند خیو بر رخ حق پرستی فکند

2 چوگل برشکفت و غنیمت شناخت مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت

3 کف دست بر روی زیبا رساند خیو را بر اطراف سیما رساند

4 پس آنگه، جبین بر زمین سود، مرد به شکرانهٔ مرحمت سجده کرد

1 یکی طعن و تشنیع می زد بسی به آزاد مرد حقیقت رسی

2 سخن چین، سخن ها به او باز گفت از آن ژاژخایی چوگل برشکفت

3 به شکرانه رخسار بر خاک سود به یزدان سپاس فراوان نمود

4 پس آنگه چنین گفت آزاد مرد که می بایدم در جهان فخر کرد

1 نشستیم با هم به خاک یمن من و عارفی چون اویس قرن

2 سخن راندم از سیرت رهروان زبانم روان بود و طبعم جوان

3 مقامات مردان بیان کردمی حکایات صاحبدلان کردمی

4 دل از الفت دل توانا شود زبان گوش چون یافت، گویا شود

آثار حزین لاهیجی

4 اثر از صفیر دل در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر صفیر دل در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.