1 سرم بود در جیب فکرت شبی به گوشم رسید از لبی یا ربی
2 اثر کرد بانگ خدا خوان به من بجوشید از آن نام خونم به تن
3 شدم مست و در لذت افتاد هوش چو ناگه به گوشم رسید آن سروش
4 ازین مشتِ گل رفت افسردگی به راحت مبدل شد، آزردگی
1 چنین است فرمان که حق را نهان نشاید نمودن ز فرماندهان
2 نماینده راه خیر و سلوک ندارد نصیحت دریغ، از ملوک
3 که در خیر ایشان بود خیر خلق نکو خواه خلق است، پاکیزه دلق
4 بیا ای شهنشاه شوکت فروش فقیرانه بنشین و بگشای گوش
1 نمودم سوال از قوی پنجه ای چه پیش آمدت کاین چنین رنجه ای؟
2 تو را دیده بودم ازین پیشتر زبون بود در پنجه ات شیر نر
3 چه شد چیره دستی و کر و فرت که اکنون فروخفته در گل، خرت؟
4 بدین گونه زرد و نزاری کنون که چون کاه، از کهربایی زبون
1 سیه دل امیری، شبی خفت مست سحر بر سرش سقف ایوان نشست
2 به کیفر کمر بست استیزه اش نیامد برون استخوان ریزه اش
3 فقیری در آن شب به صحرا بخفت چو شد روز، آن ماجرا دید و گفت
4 برین بنده فرض است چندین سپاس که ایوان چرخ است محکم اساس
1 شنیدم فریدون با فر و هوش نیاسود چشمش، شب از درد گوش
2 به خاصان چنین گفت در بامداد که امشب سزای مرا، گوش داد
3 همانا که نالیده باشد ز درد ضعیفیّ و نشنیده این خفته مرد
4 چو غفلت ز مظلوم ورزید گوش مرا دوش این درد، مالیدگوش
1 ستم پیشه ای را ببستند سخت که بیدادگر بود، برگشته بخت
2 عبور من افتاد از آن رهگذار که گرگ دژم بود در گیر و دار
3 مرا دید و نالید برگشته روز به پوزش گشاد از سر عجز، پوز
4 همی گفت خواهم که منّت نهی ز چنگال شیران خلاصم دهی
1 شنیدم که رندی به امّید سود پدر مرده ای را پسر خوانده بود
2 طمع دوخت چشمش به مال یتیم پسر را بپرورد رند لئیم
3 چو بگذشت سالی بران بیش و کم گرفت آن پسر پیش، راه ستم
4 ره راست بگذاشت آن کج نهاد برافراشت رایت به فسق و فساد
1 دو کس را سر جنگ بود و ستیز به هم کرده دندان و چنگال تیز
2 یکی زان دو، سامان پیکار کرد قبا جوشن و خود دستار کرد
3 پدر گفتش ای خام بیهوده کوش اگر پخته ای، جوشن از صلح پوش
4 گرت هست دامان فرصت به چنگ فروکوب با نفس خود، طبل جنگ
1 کنون یاد می آیدم آن زمان که شوق آتش افروز شد در نهان
2 مرا کرد، درد طلب بی قرار جهان هفت خوان و دل اسفندیار
3 جگر العطش زن، ز تاب و تبم نه آرام روز و نه خواب شبم
4 ز پیس نقاهت به خشکی اسیر ولی بود مژگانم ابر مطیر
1 میازار تا می توانی کسی که پرزورتر از تو دیدم بسی
2 برآورد گیتی از ایشان دمار چریدند در مغزشان مور و مار
3 در آفاق دیدم بسی دیو و دد که بنیادشان کند، بنیاد بد
4 چه یازی به بازو، چه نازی به چنگ؟ که فرداست در گردنت پالهنگ