1 کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی
2 کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی
3 کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی
4 شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی
1 شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
2 میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی
3 روزی که تن فرسایدم در خاک و جان آسایدم هر ذرهٔ خاکم تو را جوید پس از فرسودگی
4 ای زاهد آسوده جان تا چند طعن عاشقان آزار جان ما مکن شکرانهٔ آسودگی
1 ای که مشتاق وصل دلبندی صبر کن بر مفارقت چندی
2 باش آمادهٔ غم شب هجر ای که در روز وصل خرسندی
3 بندگان را تفقدی فرمای تو که بر خسروان خداوندی
4 تو بمانی به کام دل، گر مرد در تمنایت آرزومندی
1 کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
2 یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
3 قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم یار در عاشق کشی بیباک بودی کاشکی
4 تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی
1 دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبر فشانستی
2 چسان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی
3 حرامم باد دلجویی پیکانش اگر نالم ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی
4 غمش گفتم نهان در سینه دارم سادهلوحی بین که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی
1 صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی که دارد چون من بیتاب هر سو ناشکیبایی
2 به حسرت زین گلستان با صد افغان رفتم و بردم به دل داغ فراق لالهرویی سرو بالایی
3 به ناکامی دو روز دیگر از کوی تو خواهم شد به چشم لطف بین سوی من امروزی و فردایی
4 به کام دل چو با اغیار می نوشی به یاد آور ز ناکامی از خون جگر پیمانه پیمایی
1 من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
2 دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
3 ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی
4 آخر کار فروشند به هیچش این است سود آن کس که به جان است خریدار کسی
1 زهی از رخ تو پیدا همه آیت خدایی ز جمالت آشکارا همه فر کبریایی
2 نسپردمی دل آسان به تو روز آشنایی خبریم بودی آن روز اگر از شب جدایی
3 نبود به بزمت ای شه ره این گدا همین بس که به کوچهٔ تو گاهی بودم ره گدایی
4 همه جا به بیوفایی مثلند خوب رویان تو میان خوبرویان مثلی به بیوفایی
1 ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی
2 مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی
3 راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است بی گناه ای راه پیما ناقه را پی میکنی
4 ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی میکنی
1 دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری که بر وی هر زمان ابرو کمانی میزند تیری