1 دوش با عقل دوربین گفتم کای مبرا ز سهو و کژبینی
2 مایه جان ز راه ترتیبی دایه تن ز روی تزئینی
3 حاکی غیب گویمت و آنی ماحی عیب خوانمت واینی
4 کیست کاندر زمانه بدساز نیک مردی و مردم آئینی
1 قصد کردی به تصنع ز حسد در حق من یعنی از سامری آموخته ام حیله گری
2 من ندانستم با اینهمه استادی تو که در این کار ز خر خرتر و از سگ بتری
3 من توانم که جزای بد تو بد نکنم نتوانم که ندانم که تو چون بد سیری
4 تو که پرورده دونان و بدانی و سگان سال چل کرده به دونی و دغائی و عری
1 به گاه بزرگی بریدند حلقت غلامان ز مظلومی و عجز و خردی
2 تو روئین تنی با بزرگان و خردان که از گرز و تیغ همه جان ببردی
1 من هجاء چون کنم مطرزک را که هجاء کردن است کژ خوانی
2 علت آینه که می گویند دورقی داندی و شروانی
3 من نگویم که نیستش دانش کآن طریقی بود ز نادانی
4 عاقل انکار حس چگونه کند خور نگردد به میغ ظلمانی
1 به حکم خواهش مولی الانام شمس الدین که دارد امرش بر سابق قدر پیشی
2 امام و مفتی درس محمد ادریس خدایگان شریعت محمد کیشی
3 نوشت چاکر و داعیش مجد پارسی آن که چون سعادت کرده ست بر درش خویشی
4 کتاب حکمت و پند کلیله را به خطی که در ثمن برد از لولو ثمین بیشی
1 شکل دیو سفید دارد اصیل که مماناد آن سیه صوفی
2 دم تقوی زند ولی بر فسق من ندیدم چو او به مشعوفی
3 در ره دین و شرع لایومن در طریق حفاظ لایوفی
4 گفتم ای زن جلب چه معجونی از چه ترکیب و خلط محفوفی
1 مردکی بود طامع و شیاد نام آن غرم حیدر آبی
2 کودکان را ز بهر شفتالو سیب وامرود دادی و آبی
3 گاه کدیه برای کسب حطام دیده کردی چو چرخ دولابی
4 شب به بزم معاشرت رفتی خفتی آنجا برای دبابی
1 ای آن زمین وقار که بر آسمان فضل ماه خجسته منظر و خورشید منظری
2 قومی ز ناقدان سخن گفته ظهیر ترجیح می نهند بر اشعار انوری
3 جمعی دگر بر این سخن انکار می کنند فی الجمله در محل نزاعند وداوری
4 ترجیح یکطرف تو بدیشان نما که هست زیر نگین طبع تو ملک سخنوری
1 جمعی زاهل خطه کاشان که برده اند ز ارباب فضل و فطنت گوی هنروری
2 کردند بحث در سخن منشیان نظم تا خود که سفت به درر دری دری
3 در انوری مناظره شان رفت و در ظهیر تا مر کراست پایه برتر ز شاعری
4 از آب فاریاب یکی عرضه داد در وز خاک خاوران دگری ماه خاوری