مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ حافظ شیرازی

حمد بی حدّ و ثنای بی عدّ و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانهٔ سلطان ارادت و مشیّت اوست، بی‌مانندی که رفع بنیان سبع طِباق نشانهٔ عرفان حکمت بی علّت اوست، حکیمی که طوطی شکرخای ناطقهٔ انسانی را در محاذات آیینهٔ تأمّل عرایس معانی به ادای دلگشای اِنَّ مِنَ البَیٰانِ لَسِحْراً گویا کرد، علیمی که بلبل دستان سرای خوش نوای زبان را در قفس تنگِ دهان بقوّت اذهان در ترنّم و تنغِّم اِنَّ مِنَ الشَعر لَحِکْمَةً آورد، ,

آن بنده پروری که زبان در دهان نهاد
درّ کلام در صدف هر زبان نهاد
جان را ز لطفِ عذب غذایی لطیف داد
دل را مفرّحی ز سخن در بیان نهاد
در بحر سینه درّ معانی بپرورید
درکان طبع لعل سخن بی‌کران نهاد