1 بوی آن موی معبر باز برد از هوش مارا یار مستی میکشند این میکشان بردوش مارا
1 از دست گلچین بی روی گل ماند چون پای بلبل در دیده ام خار
1 نزدیک شد که مردم چشمم به جای اشک در انتظار دوست به دامن روان شود
1 این قامت رعنای تو این خانۀ ویران من سرو سرای روستا طاووس خانۀ خار کن
1 گرچه دانم ز اشک خون باران من لاله خواهد رست از بستان من