1 توکه رخ لاله سان افروته دیری چو داغ لاله ام دل سوته دیری
2 یکی فکر دل بی حاصلم کن که چندین حاصل اندوته دیری
1 چه خوش بی در عدم ویرانهای بی مرا چون جغد در وی لانهای بی
2 ببینم آنکه جایی بی به عالم که آنجا نام آب و دانهای بی
1 الهی چون گناهم را شمر نیست یقین دانم که عذرم را ثمر نیست
2 ز لطفت این تمنّا دارم و بس که بینم غیر من کس در سقر نیست
1 سر و کارم بدست نازنینی است که در هر گوشه اش گوشه نشینی است
2 کسی کش غم بخاطر ره ندارد چه غم دارد که او را دل غمینی است
1 تا پر نشد زبوی محبّت دماغ دل چون لاله پرده بر نگرفتم ز داغ دل
2 افتاده عکس ساقی گلچهره در شراب گلها شکفته گشت بر اطراف باغ دل