بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 36
1. بدان که خشم اندر آدمی آفریده اند تا سلاح وی باشد تا آنچه وی را زیان دارد از وی بازدارد از خود، چنان که شهوت آفریده اند تا آلت وی باشد تا هرچه مرد را سودمند است به خویشتن کشد. و وی را از این هردو چاره نیست، ولیکن چون به افراط بود زیانکار باشد و مثل آتشی بود که بر دل زند و دود بر دماغ رود و جایگاه عقل و اندیشه را تاریک کند تا فردا وجه صواب نبیند، چون دودی که اندر غاری افتد و تاریک شود که فرا هیچ جای نتواند دید و این سخن مذموم بود. و از این گفته اند که خشم غول دل است. و باشد که این خشم ضعیف بود و این نیز مذموم بود که حمیت بر حرم و حمیت بر دین با کفار از خشم خیزد. و خدای سبحانه و تعالی رسول (ص) را گفت، «جاهد کفار و اغلظ علیهم» و صحابه را رحمهم الله ثنا گفت و گفت، «اشداء علی الکفار» و این همه نتیجه خشم بود، پس باید که قوت خشم به افراط بود و نه ضعیف، بلکه معتدل بود و به اشارت عقل و دین بود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 37
1. بدان که اگرچه بیخ خشم هرگز از باطن کنده نیاید، ولکن روا باشد که کسی در بعضی احوال یا در بیشتر احوال توحید بر وی غالب شود و هرچه بیند از حق تعالی بیند، پس خشم بدین توحید پوشیده شود و از وی هیچ چیز پیدا نیاید، چنان که اگر سنگی بر کسی زنند به هیچ حال بر سنگ خشم نگیرد، اگرچه بیخ خشم در باطن وی بر جای خویش است که آن جنایت از سنگ نبیند، از آن کس بیند که انداخت. و اگر سلطانی توقیع کند که کسی را بکشند، بر قلم خشمگین نشود که توقیع به وی کرد، زیرا که داند که قلم مسخر است و حرکت از وی نیست، اگرچه در وی است. همچنین کسی که توحید بر وی غالب بود، به ضرورت بشناسند که خلق مضطرند در آن که برایشان می رود، چه حرکت اگرچه در بند قدرت است، لکن قدرت در بند ارادت است و ارادت به اختیار آدمی نیست، ولکن داعیه ای بر وی مسلط کرده اند اگر خواهی و اگرنه، چون داعیه فرستادند و قدرت دادند، فعل به ضرورت حاصل آید پس مثل وی همچون سنگ است که در وی اندازند و از سنگ درد و رنج حاصل آید، اما با وی خشم نبود، پس اگر قوت این کس از گوسفندی بود و گوسفند بمیرد، رنجور شود، ولکن خشمگین نشود. و چون کسی آن را بکشد باید که همچنین باشد اگر نور توحید غالب بود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 38
1. بدان که علاج خشم واجب است که بیشتر خلق را خشم به دوزخ برد. و علاج وی دو جنس است: یکی جنس وی چون مسهل است که بیخ و مادت آن از باطن بر کند و جنس دوم مثل سکنجبین است که تسکین کند و مادت نبرد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 39
1. بدان که این گفته اند مسهل آن است که قصد کند که مادت خشم بکند، اگر کسی مادت خشم نتواند کند باید که تسکین کند. چون خشم هیجان گرفت تسکین وی به سکنجبین باشد که از حلاوت علم و مرارت صبر ترکیب کند و علاج همه اخلاق معجون علم و عمل است. علم آن است که از آیات و اخبار که اندر غضب آمده است و اندر ثواب کسی که خشم فرو خورد اندیشه کند، چنان که روایت کرده ایم و با خود گوید که حق سبحانه و تعالی بر تو قادرتر از آن است که بر وی که مخالفت تو با خدای تعالی بیشتر است. چه ایمنی اگر خشم برانی که در روز قیامت خشم خود بر تو براند؟ و بدین تسکین کند و ثواب فرو خوردن خشم حاصل کند، چنان که رسول (ص)، پرستاری را به کاری فرستاد و دیرباز آمد. گفت، «اگر نه قصاص قیامت بودی تو را بزدمی».
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 40
1. بدان که اگر کسی ظلمی کند یا سخن زشت موحش گوید، اولیتر آن باشد که خاموش باشد و فحش نگوید و جواب ندهد. ولیکن خاموشی واجب نیست و اندر هر جوابی نیز رخصت نیست و مقابله دشنام بدشنام و غیبت به غیبت مثل آن روا نبود که بدین سبب تعزیر واجب آید. اما اگر سخن درشت گوید و اندر آن دروغی نباشد رخصت است و آن چون قصاص بود. و هرچند رسول (ص) گفته است، «اگر کسی تو را عیب کند بدانچه اندر توست، تو وی را عیب مکن بدانچه اندر وی است»، بر این طریق استحباب است و واجب نیست ناگفتن چون دشنام دادن و نسبت به زنا نباشد. دلیل بر این آن است که رسول (ص) می گوید، «المستبان ماقالا فهو علی البادی حتی یتعدی المظلوم، هردو کس که یکدیگر را جفا گویند بر آن باشد که ابتدا تا آنگاه که مظلوم از حد درگذرد». پس وی را جوابی بنهد پیش از آن که از حد درگذرد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 41
1. بدان که هرکه خشم فرو خورد به اختیار و دیانت مبارک آید، اما اگر از عجز و ضرورت فرو خورد، اندر باطن وی گرد آید و عقده گردد. و رسول (ص) می گوید، «المومن لیس یحقود»، یعنی مومن کین دار نبود پس کین فرزند خشم است و از وی هشت آفت پدید آید که هریکی سبب هلاک دین بود:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 42
1. بدان که از خشم حقد خیزد و از حقد حسد خیزد و حسد از جمله مهلکات است. و رسول (ص) گفت، «حسد کردار نیکو را ناچیز گرداند» و گفت، «سه چیز است که خلق از آن خالی نبود، گمان بد و فال بد بینی بر آن اعتماد مکن. و چون حسد پدید آید زبان و دست از معامله بدان نگاه دار».
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 43
1. بدان که حسد آن بود که کسی را نعمتی رسد، آن را کاره باشی و زوال آن نعمت را خواهان باشی. این حرام باشد به دلیل اخبار و به دلیل آن که کراهیت در قضا و حکم آفریدگار است و خبث باطن است که نعمتی که تو را نخواهد بود، دیگری را زوال خواستن آن به جز از خبث نباشد لیکن اگر آن را زوال نخواهد و خود را مثال آن خواهد و آن نعمت را کاره نباشد، آن را غبطت و منافسه نیز گویند و این اگر در کاری دینی باشد محمود و باشد که واجب بود که حق تعالی می فرماید، «و فی ذلک فلینا فس المتنافسون» و گفت که «سابقوا الی مغره من ربکم» یعنی خویشتن را در کار دین در پیش یکدیگر افکنید. و رسول (ص) گفت، «حسد نیست مگر اندر دو چیز. یکی مردی که حق سبحانه و تعالی او را علمی و مالی دهد و اندر مال خویش به علم کار همی کند. و دیگری را علم و زهد بی مال دهد. گوید اگر مرا نیز مال بودی و همان کار کردمی. هردو اندر مزد برابرند و اگر مال در معصیت نفقه کند و دیگری گوید اگر مرا نیز بودی هم آن کردمی، هردو در بزه برابر باشند. پس این منافسه را نیز حسد گویند، ولکن در وی هیچ کراهیت نعمت دیگری نیست و کراهیت نعمت دیگران خود روا نیست مگر نعمتی به ظالمی و فاسقی رسد که آلت فساد و ظلم وی باشد. روا بود که زوال آن نعمت خواهد و به حقیقت نابودن ظلم و فسق خواسته باشد نه زوال نعمت را. نشان آن بود که اگر توبه کند آن کراهیت نماند و دوام آن نعمت خواهد. و اینجا دقیقه ای است که کسی را نعمت دادند و وی خویشتن را آن نعمت بر دل وی مثل آن خواهد. چون نبود باشد که تفاوت را کاره باشد، پس برخاستن تفاوت به زوال سبکتر باشد و از بماندن نعمت و بیم آن بود که طبع از این بایست خالی نبود. ولیکن چون این را کاره باشد و چنان که اگر به دست وی کردندی آن نعمت از وی بنگردانیدی، بدان مقدار که در طبع باشد، ماخوذ نبود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 44
1. بدان که حسد بیماری عظیم است دل را. و علاج وی هم معجون علم و عمل است. اما علمی آن است که بداند حسد زیان وی است اندر دنیا و آخرت و سود محسود وی است اندر دنیا و آخرت. اما آن که زیان دنیا وی راست آن که همیشه اندر غم و اندیشه و عذاب باشد که هیچ وقت خالی نبود از نعمتی که به کسی همی رسد. و چنان که همی خواهد که دشمن وی در رنج باشد، خود چنان باشد و بدان صفت بود که دشمن خود را چنان می خواهد، چه هیچ غم عظیم تر از غم حسد نیست، پس چه بی عقلی باشد بیش از آن که به سبب خصم، خویشتن را همه روز رنجور دادی و خصم را هیچ زیان نه از حسد تو که آن نعمت را مدتی است در تقدیر و قضای حق سبحانه و تعالی که نه پیش بود و نه پس و نه کم بود و نه بیش که سبب آن تقدیر، ازلی است و گروهی آن را نیک طالعی گویند و به هر صفت همه که گویند متفق اند که تغیر را بدان راه نیست.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 45
1. بدان که اگر بسیاری مجاهدت بکنی غالب آن بود که میان کسی که تو را رنجانیده باشد و کسی که دوست باشد فرق یابی، در دل و نعمت و محنت هردو نزدیک تو برابر نباشد، بلکه نعمت و راحت دشمن را کاره باشی به طبع. و تو مکلف نه ای بدان که طبع را بگردانی که این اندر قدرت تو نیست، اما به دو چیز مکلفی یکی آن که به قول و فعل این اظهار نکنی و دیگر آن که به عقل این صفت را کاره باشی و خواهان آن باشی که این صفت مذموم از تو بشود. چون این بکردی، از وبال حسد برستی و اگر به قبول و فعل اظهار نکنی و اندر باطن تو کراهیتی نباشد، این صفت را که در خود می یابی، گروهی گفته اند که بدان ماخوذ نباشی. درست آن است که ماخوذ باشی که حسد حرام است و این عمل دل است نه عمل تن و هرکه رنج مسلمانی خواهد و به شادی او اندوهگین باشد لابد باید ماخوذ بود، مگر که این صفت را کاره باشد، آنگاه از وبال این خلاص یابد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 46
1. بدان که دنیا سر همه شرهاست و دوستی وی اصل همه معصیتهاست. و چه باشد از آن بدتر که دشمن حق تعالی و دشمن دوستان حق سبحانه و تعالی بود و دوست دشمنان خدای بود. اما دشمنی به حق تعالی بدان کند که راه حق تعالی بر بندگان بزند تا به وی نرسند و دشمنی با دوستان خدا به آن کند که خویشتن را جلوه همی کند و در چشم ایشان همی آراید تا در صبر از وی شربتهای تلخ همی خورند و رنج آن همی کشند. و اما دوستی با دشمنان حق سبحانه و تعالی بدان کند که ایشان را به مکر و حیلت به دوستی خویش می کشد و چون عاشق وی شدند از ایشان دور همی شود و به دست دشمنان ایشان می شود. و مثل او چون زن نابکار است که مرد به مرد همی گردد تا در این جهان گاهی در تحمل رنج با وی بُوَند و ترتیب اسباب وی باشند و گاهی اندر فراق و حسرت وی و در آخرت خشم سبحانه و تعالی و عذاب وی همی بینند.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 47
1. بدان که رسول (ص) روزی به گوسفند مرده ای بگذشت. گفت، «ببینید که این مردار چگونه خوار است که کسی به وی ننگرد! بدان خدای که نفس محمد به دست قدرت وی است که دنیا بر حق سبحانه و تعالی خوارتر از این است و اگر نزدیک وی دنیا را بر پشه ای محل بودی، هیچ کافر را شربتی آب ندادی» و گفت، «دوستی دنیا سر همه گناهان است» و گفت، «دنیا ملعون است و هرچه دروست ملعون است، الا آنچه برای حق سبحانه تعالی باشد» و گفت، «هرکه دنیا را دوست دارد آخرت به زیان آورد و هرکه آخرت را دوست دارد دنیا را به زیان آورد، پس آنچه بماند اختیار کند بر آنچه نماند».
برای مشاهده کامل کلیک کنید