ارکان معاملت مسلمانی - رکن سوم - رکن مهلکات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی

100 اثر از ارکان معاملت مسلمانی - رکن سوم - رکن مهلکات در کیمیای سعادت امام محمد غزالی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه امام محمد غزالی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 3 از این مجموعه هستید.

آن که سخن از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 24

1. آن که سخن گویی که از آن مستغنی باشی که اگر نگویی هیچ ضرر نبود بر تو اندر دین و دنیا و بدان از حسن اسلام بیرون شده باشی که رسول (ص) می گوید، «من حسن اسلام المرء ترکه مالا یعینه هرچه از آن همی گریزد، دست بداشتن آن از حسن اسلام است. و مثل این سخن چنان بود که به قومی نشینی و حکایت سفر کنی و حدیث باغ و بستان و کوه کنی و احوالی که گذشته باشد چنان که زیادت و نقصان به وی راه نیابد. این همه فضول بود و از آن گریز باشد که اگر نگویی هیچ ضرر نبود.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

20 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 25

1. بدان که دروغ از آن حرام است که در دل اثر کند و صورت دل کدر و تاریک کند، ولیکن اگر بدان حاجت افتد و بر قصد مصلحت گوید و آن را کاره بود، حرام نبود. برای آن که چون کاره باشد دل از وی اثر نپذیرد و چون بر قصد خیر گوید دل تاریک نشود. و شک نیست که چون مسلمانی از ظالمی بگریزد نشاید که راست بگوید که کجاست، بلکه دروغ اینجا واجب بود.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 26

1. بدان که چون بزرگان را حاجت افتاده است به دروغ، حیلت کرده اند و به الفاظ راست طلب کرده اند، چنان که آن کس چیزی دیگر فهم کند که مقصود بود و آن را معاریض گویند چنان که مطرف اندر پیش امیری شد. وی گفت، «چرا کمتر همی آیی؟» گفت، «تا از نزدیک امیر شده ام پهلو از زمین برنگرفته ام، الا آنچه حق تعالی نیرو داده است تا وی پندارد که بیمار بوده است» و آن سخن راست بود. و شعبی را چون کسی طلب کردی بر در سرای، کنیزک را گفتی تا دایره ای بکشیدی و آن کنیزک پای اندر میان نهادی و گفتی که اندر اینجا نیست و یا گفتی که اندر مسجد طلب کن. و معاذ چون از عمل بازآمدی زن وی را گفتی، «چندین همل بکردی، ما را چه آوردی؟» گفتی، «نگاهبانی با من بود. هیچ چیز نتوانستم آوردن» یعنی حق تعالی و زن پنداشتی که با وی عمر مشرفی فرستاده بود. آن زن به خانه عمر شد و عتاب کرد که معاذ امین بود به نزد رسول (ص) و به نزدیک ابوبکر چرا با وی مشرف فرستادی؟ عمر معاذ را بخواند و قصه پرسید. چون بگفت بخندید و چیزی به وی داد تا به آن زن دهد.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

5 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 27

1. بدان که غیبت آن بود که حدیث کسی کنی اندر غیبت وی که اگر بشنود وی را کراهیت آید اگرچه راست گفته باشی و اگر دروغ گفته باشی آن را زور و بهتان گویند و هرچه به نقصان کسی بازگردد و آن گویی غیبت است، اگرچه اندر نسبت و جامه و اندر ستور اندر سرای و اندر کردار وی گویی، اما آنچه در تن گویی، چنان که گویی دراز است و سیاه است و در نسب چنان که گویی که وی هندوبچه است و حمامی بچه است و جولاهه بچه است و در خلق گویی بدخوی و متکبر و دراز زبان و بددل و عاجز و امثال این و اندر فعل گویی دزد است و خائن و بی نماز و رکوع و سجود تمام نکند. و قرآن خطا خواند و جامه پاک ندارد و زکوه ندهد و حرام خورد و زبان نگاه ندارد و بسیار خورد و بسیار خسبد و نه به جای خویش نشیند و اندر جامه ای که وی دارد گویی آستین فراخ و دراز دامن است و شوخکن جامه است و اندر جمله رسول (ص) گفت، «هرچه گویند که کسی را کراهیت آید و چون بشنود، آن غیبت است اگرچه راست است».
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 28

1. بدان که غیبت همه نه آن باد که به زبان باشد بلکه به چشم و نیز به دست و به اشارت و به نوشتن هم حرام بود. عایشه رضی الله عنه می گوید، «دست اشارت کردم که زنی کوتاه است». رسول (ص) گفت، «غیبت کردی». و همچنین لنگ رفتن و چشم احول کردن تا حال کسی معلوم شود همه غیبت است، اما اگر نام نبرد و گوید کسی چنین کرد غیبت نباشد، مگر که حاضران بخواهند دانست که را می گوید، آنگاه حرام باشد که مقصود تفهیم بود و به هرچه بود.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 29

1. بدان که غیبت کردن به دل همچنان حرام است که به زبان و چنان که نشاید که نقصان کسی با دیگری گویی، نشاید که فراخویش نیز گویی. و غیبت به دل آن باشد که گمان بد بری به کسی بی آن که از وی به چشم چیزی بینی یا به گوش شنوی یا یقین دانی. رسول (ص) گفت، «حق تعالی خون مسلمانان و مال وی و آن که به وی گمان بد برند هرسه حرام کرده است» و هرچه اندر دل افتد که آن نه یقین بود و نه از قول دو عدل باشد، شیطان اندر دل افگنده بود و حق تعالی همی گوید، «ان جاء کم فاسق بنبا فتبینوا. از حاکم فاسق سخن باور مکنید». و هیچ فاسق چون شیطان نیست و حرام آن بود که دل خویش را بدان قرار دهی، اما خاطری که بی اختیار درآید و تو آن را کاره باشی بدان مأخذ نباشی. رسول (ص) می گوید، «مومن از گمان بد خالی نباشد، ولیکن سلامت وی از آن بود که اندر دل خویش تحقیق نکند و تا احتمال را جای و مجال بود بر وجهی نیکوتر حمل کند».
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 30

1. بدان که شره غیبت اندر دل بیماری است و علاج آن واجب باشد و علاج آن از دو گونه است:
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

4 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 31

1. بدان که غیبت حرام است همچون دروغ و جز برای حاجت مباح نشود. و این شش عذر است:
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 32

1. بدان که کفارت غیبت بدان باشد که توبه کند و پشیمانی خورد تا از مظلمه حق تعالی بیرون آید. رسول (ص) می گوید، «هرکه را مظلمتی است اندر عرض یا اندر مال بحلّی باید خواست پیش از آن که روزی آید که نه عرض بود و نه مال و نه دنیا سودی دارد جز آن که حسنات وی به عوض آن همی دهند و اگر نبود سیئات وی بر وی نهند». عایشه رضی الله عنه زنی را گفت که دراز زبان است. رسول (ص) گفت، «غیبتی کردی از وی بحلّی خواه» اندر خبر است که هرکه کسی را غیبت کند باید که او را از خدای تعالی آمرزش خواهد و گروهی پنداشتند که از این خبر کفایت بود و بحلّی نباید خواست. این خطا باشد به دلیل دیگر چیزها، اما استغفار آنجا بود که وی زنده نبود. باید که استغفار کند از بهر وی. و بحلی آن باشد که به تواضع و به پشیمانی پیش شود و گوید که خطا کردم و دروغ گفتم عفو کن. اگر نکند بر وی ثنا کند و مراعات همی باید کرد تا در دل وی خوش شود و بحل کند. اگر نکند حق وی است، ولیکن این مراعات را از جمله حسنات نویسند و باشد که به عوض اندر قیامت فرا وی دهند، اما اولیتر آن بود که عفو کنند. و بعضی از سلف بوده اند که بحل نکرده اند و گفته اند که اندر دیوان ما هیچ حسنت به از این نیست، ولیکن درست آن است که عفو کردن حسنتی است فاضلتر از آن.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

3 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 33

1. بدان که نمامی نه همه آن بود که سخن یکی با دیگری بگوید، بلکه هرکه کاری آشکارا کند که کسی از آن رنجور شود وی نمام است، خواه به سخن گیر و خواه به فعل و خواه به چیزی دیگر و خواه به قول آشکار کند یا به اشارت یا به نوشتن بلکه پرده آن چیز برگرفتن که کسی از آن رنجور شود نشاید، مگر آن که کسی خیانت کرده باشد اندر مال کسی پنهان، روا باشد آشکارا کردن. و همچنین هرچه اندر آن زیان مسلمانان خواهد بود.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

6 دقیقه زمان مطالعه

چون کسی از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 34

1. چون کسی را مدح کنند باید که از عجب و از کبر حذر کند و از خطر خاتمت بیندیشد که آن هیچ کس نداند و هرکه از دوزخ نرهد سگ و خوک از وی فاضلتر. و هیچ کس این نداند که رسته است و باید که باز اندیشد که اگر مادح جمله اسرار وی بداند مدح وی نگوید. به شکر مشغول باشد که حق تعالی باطن وی بر وی بپوشید و باید که کراهیت اظهار کند چون ثنای وی گوید و به دل نیز کاره باشد.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 35

1. بدان که خشم چون غالب بود صفتی مذموم است و اصل وی از آتش است که زخم وی بر دل بود و نسب آن با شیطان است، چنان که گفت، «خلقتنی من نار و خلقته من طین» و کار آتش حرکت است و آرام ناگرفتن و کار گل سکینت و آرام است و هرکه را خشم بر وی غالب است نسب وی با شیطان ظاهرتر از آن است که با آدم و از آن بود که ابن عمر رسول (ص) را گفت که آن چه چیز است که مرا از خشم خدای تعالی دور کند؟ گفت، «آن که خشمناک نشوی». رسول (ص) را گفت، «مرا کاری فرما مختصر و امیدوار». گفت، «خشمگین مشو». و هرچند پرسید همین و رسول (ص) گفت، «خشم ایمان را همچنان تباه کند که آلو انگبین را». و عیسی با یحیی (ع) گفت، «خشمگین مشو». گفت، «نتوانم که من خشمگین نشوم». گفت، «مال جمع مکن». گفت، «این توانم».
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه