و ما در این از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 1
1. و ما در این فضل خوی نیکو بگوئیم پس حقیقت خوی نیکو پیدا کنیم که خوی نیکو به دست آوردن ممکن است به ریاضت پس طریق آن بگوییم که چیست پس علامت خوی بد بگوییم. پس تدبیر آن که کسی عیب خود بشناسد بگوییم. پس علامت خوی نیکو پیدا کنیم. پس طریق پروردن کودکان و تربیت ایشان بگوییم. پس را مجاهدت مرید اندر ابتدای این کار پیدا کنیم و فضل و ثواب خوی نیکو بگوییم، انشاءالله تعالی.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
1 دقیقه زمان مطالعه
بدان که حق از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 2
1. بدان که حق تعالی بر مصطفی (ص) ثنا گفت به خلق نیکو و گفت، «انک لعلی خلق عظیم» و رسول (ص) گفت، «مرا فرستاده اند تا محاسن اخلاق را تمام کنم» و گفت، «عظیمترین چیزی که در ترازو نهند خوی نیکوست».
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
بدان که حقیقت از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 3
1. بدان که حقیقت خوی نیکو تا آن چیست و کدام است، سخن بسیار گفته اند و هریکی را آنچه در پیش آمده است بگفته است و تمامی آن نگفته است چنان که یکی می گوید روی گشاده داشتن و یکی می گوید رنج مردمان کشیدن و یکی می گوید مکافات ناکردن است و امثال این و این همه بعضی از شاخه های وی است، نه حقیقت وی است و تمامی وی و ما حقیقت وی و حد تمامی وی پیدا کنیم.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
5 دقیقه زمان مطالعه
بدا که گروهی از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 4
1. بدا که گروهی گفته اند چنان که خلق ظاهر بنگردد از آن که آفریده اند، کوتاه نشود و زشت نیکو نشود، همچنین اخلاق که صورت باطن است بنگردد و این خطاست. اگر چنین بودی، تادیب و ریاضت و پند دادن و وصیت کردن نیکو همه باطل بودی و رسول (ص) گفت، «حسنوا اخلاقکم خوی خویش را نیکو کنید». و این چگونه محال بود که مر ستور را از سرکشی با نرمی توان آورد. و صید وحشی را فراانس توان داشت.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
3 دقیقه زمان مطالعه
بدان که هرکه از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 5
1. بدان که هرکه می خواهد که خلقی را از خود بیرون کند، یک طریق بیش نیست و آن آن است که هرچیز را مه خلق همی فرماید خلاف آن همی کند که شهوت را جز مخالفت نشکند و هرچیز را ضد وی شکند چنان که علاج علتی که از گرمی خیزد سردی خوردن است، هر علت که از خشم خیزد علاج وی بردباری کردن است و هرچه از تکبر خیزد علاج وی تواضع کردن است و هرچه از بخل خیزد علاج وی مال دادن است و همچنین است همه.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
4 دقیقه زمان مطالعه
بدان که اگر از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 6
1. بدان که اگر چه اعمال به جوارح است، مقصود از آن گردش دل است که دل است که بدان عالم سفر خواهد کرد. و همی باید که با کمال و جمال بود تا حضرت الهیت را بشاید و چون آینه روشن و بی زنگار بود تا صورت ملکوت اندر وی بنماید تا جمالی بیند که آن بهشت که صفت وی شنیده است حقیر گردد. و اگر چه تن را اندر آن عالم نیز نصیب است، ولیکن اصل دل است و تن تبع است و بدان که دل دیگر است و تن دیگر که دل از عالم ملکوت است و تن از عالم شهادت و این اندر عنوان کتاب گفته آمد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
بدان که بیمار از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 7
1. بدان که بیمار را که سردی باشد، نشاید که حرارت چندان که بود همی خورد که باشد که حرارت نیز علتی گردد، بلکه ترازو و معیاری است که نگاه باید داشت و بباید دانست که مقصود آن است که مزاج معتدل بود که نه به گرمی میل دارد نه به سردی و چون به حد اعتدال رسید علاج بازگیرد و جهد کند که بر آن اعتدال نگاه دارد و چیزهای معتدل خورد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
4 دقیقه زمان مطالعه
بدان که ریاضت از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 8
1. بدان که ریاضت کاری دشوار است و جان کندن است، ولیکن اگر طبیب استاد بود، و راه فرا داوری لطیف داند، دشوار آسانتر گردد. و لطیف طبیب آن است که مرید را به اول درجه به حقیقت حق نخواند که طاقت آن ندارد که اگر کودک را گویند به دبیرستان شو تا به درجه ریاست رسی، او خود ریاست نداند که چه باشد، بدان کار چون رغبت کند؟ ولیکن باید گفت برو تا شبانگاه چوگان و گوی به تو دهم تا بازی کنی، بدان تا کودک به حرص این بشود و چون بزرگتر شود وی را ترغیب کنی به جامه نیکو زینت تا دست از بازی ندارد. و چون بزرگتر شود وی را به ریاست و خواجگی وعده دهند و گویند جامه دیبا کار زنان باشد. و چون بزرگتر شود گویند خواجگی و ریاست اصلی ندارد که همه به مرگ تباه شود، آنگاه وی را به پادشاهی جاوید دعوت کنند.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
2 دقیقه زمان مطالعه
بدان که چنان از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 9
1. بدان که چنان که درستی تن و دست و پا و چشم بدان بود که هریکی آنچه وی را برای آن آفریده اند برای قادر بود بتمامی تا چشم نیکو بیند و پا نیک رود. همچنین درستی دل بدان بود که آنچه خاصیت وی است در اصل فطرت و وی را بدان آفریده اند، بر وی آسان بود و آن را که طبع وی است اندر اصل دوستدار بود و این اندر دو چیز پدید آید: یکی اندر ارادت و یکی اندر قوت.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
6 دقیقه زمان مطالعه
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 10
1. بدان که علامات خوی نیکو آن است که حق تعالی در قرآن همی گوید اندر صفت مومنان، « قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عین اللغو معرضون » تا آنجا که می گوید، « اولئک هم الوارثون »، و در آنجا که می گوید، «التائبون العابدون الحامدون» و تا آنجا که می گوید، « و بشر المومنین» و این که گفت، « و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ».
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
5 دقیقه زمان مطالعه
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 11
1. بدان که فرزند امانتی است اندر دست مادر و پدر و دل وی پاک است چون جوهر نفیس و نقش پذیر چون موم و از همه نقشها خالی است و چون زمین پاک است که هر تخم که اندر وی افکنی بروید، اگر تخم افکنی به سعادت دین و دنیا رسد و مادر و پدر و معلم اندر ثواب شریک باشند و اگر به خلاف این بود بدبخت باشد و ایشان بر هرچه رود شریک باشند که حق تعالی همی گوید، «قوا انفسکم و اهلیکم نارا» و کودک را از آتش دنیا نگاه داشتن اولیتر که از آتش دوزخ نگاه دارند و نگاهداشتن وی آن بود که وی را به ادب دارد و اخلاق نیکو به وی آموزد و از قرین بد نگاه دارد که اصل همه فسادها از قرین بد خیزد و او را اندر تنعم و جامه نیکو آراستن خو نکند که آنگاه از آن صبر نتواند کردن و همه عمر اندر طلب آن ضایع کند، بلکه پاکی او اندر ابتدا جهد کند تا آن که وی را شیر دهد، به صلاح و نیکوخو و حلال خوار بود که خوی بد از دایه سرایت کند و شیر که از حرام آید پلید بود و چون گوشت و پوست کودک از آن بروید، طبع وی را با آن مناسبتی پدید آید که پس از بلوغ ظاهر شود. و چون زبان وی گشاده گردد، باید که سخن وی الله باشد و این وی را تلقین می کنند. و چون چنان شود که از بعضی چیزها شرم دارد، این بشارتی بود و دلیل آن بود که هر که نور عقل بر وی افتاد، از شرم شحنه ای سازد که وی را بر هر چه زشت باشد تشویر همی دهد.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
6 دقیقه زمان مطالعه
بدان که از امام محمد غزالی کیمیای سعادت 12
1. بدان که هرکه به حق نرسید از آن بود که راه نرفت و هرکه راه نرفت از آن بود که طلب نکرد. و هرکه طلب نکرد از آن بود که ندانست و ایمان وی تمام نبود و هرکه بداند که دنیا منغص است و روزی چند است و آخرت صافی است و جاوید است، ارادت زاد آخرت اندر وی پدید آید و بر وی دشوار نبود که چیزی حقیر اندر عوض چیزی نفیس دهد که امروز کوزه سفالین بگذاشتن تا فردا کوزه زرین فراستاند، بس دشوار نبود.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
7 دقیقه زمان مطالعه