2 اثر از ترکیبات در دیوان اشعار قصاب کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در دیوان اشعار قصاب کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ترکیبات در دیوان اشعار قصاب کاشانی

1 می‌رساند از ره ظلمت به منزل مور را آنکه پنهان در دل هر ذره دارد نور را

2 وادی عشق است و اول ترک هستی گفته‌ام کرده‌ام بر خویشتن نزدیک راه دور را

3 به نگردد از رفوکاری جراحت‌های دل بخیه بی‌نفع است زخم کاری ناسور را

4 زهر چشمش را هجوم گریه‌ام در کار بود تلخی بادام او می‌خواست آب شور را

1 توان دیدن ز روی پیرهن چون گل صفایش را نسیمی وا کند چون غنچه گر بند قبایش را

2 به‌جز آیینه کز عکس جمال اوست مستغنی کسی دیگر در این صورت ندارد رونمایش را

3 ز خون نیم‌رنگ دیده گلگون می‌توان کردن کف پایی که می‌بستم به خون دل حنایش را

4 قدم هر گه نهد بر چشمم آن نازک بدن ترسم که ناگه خار مژگانم نماید رنجه پایش را

1 ز تأثیر محبت سوخت در دل کینه عاشق را ز آه آتشین گرم است لب تا سینه عاشق را

2 به ما سرتاسر هر هفته می خوردن شگون دارد نمی‌باشد تفاوت شنبه و آدینه عاشق را

3 نیاز و ناز را چون شیر و شکر در زبان دارد بود با جان برابر قاصد دیرینه عاشق را

4 ز شوخی تنگ در بر عکس جانان را کشد هر دم نمی‌باشد رقیبی بدتر از آیینه عاشق را

1 در خون جگر همچو حباب است دل ما از نیم نفس آه خراب است دل ما

2 ما تاب تف شعله رخسار نداریم از یک نگه گرم کباب است دل ما

3 تا از نظر مرحمت یار فتادیم چون شیشه خالی ز شراب است دل ما

4 آمد به نشان تیر تو چندان که تو گویی در زیر پر و بال عقاب است دل ما

1 ز هر جانب که آن سرو روان خندان شود پیدا ز شور عاشقان از هر طرف افغان شود پیدا

2 نمک می‌ریزد از موج تبسم بر دل ریشم لب او هر کجا چون پسته خندان شود پیدا

3 ز یک انداز چشمی کشتی عمرم تباه آمد که می‌گفت از نگاهی این قدر طوفان شود پیدا

4 به یاد لعل میگون تو در خون جگر ما را به دور دیده چندین خوشه مرجان شود پیدا

1 بیایید ای حریفان تا مگر جوییم راهی را به سوی عشق از این نامرادی‌ها پناهی را

2 ز رخسار و قد و چشم تو هر کس می‌برد بخشی گلستان رنگ و سرو اندام و آهو خوش‌نگاهی را

3 بر آب افتد اگر عکسی از آن برگشته مژگانش برون آرد روان از آب چون قلاب ماهی را

4 به تقصیر نگاهی می‌دهد جان در ره جانان چو عاشق کس نمی‌داند زبان عذرخواهی را

1 پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها

2 دردم افزون شد نمی‌دانم ز عشقت چون کنم با وجود آن‌که کردم در غمت تدبیرها

3 چون خلاصی کس تواند یافتن از کوی او نقش پای مور را بر پا نهد زنجیرها

4 گر نیفتد پرتو حسن تو چون ظاهر شود دستکار صنعت نقاش بر تصویرها

1 صیاد به من تنگ چنان کرده قفس را کز تنگی جا بسته به من راه نفس را

2 این چشم پرآشوب نگاهی که تو داری مستی است که بندد به قفا دست عسس را

3 چون بر نکشم آه و فغان از دل صد چاک از ناله چه سان منع توان کرد جرس را

4 یا رب نشود کشته به شمشیر جفایت هر کس که به دل راه دهد غیر تو کس را

1 عشقت چو شمع سوخت سراپا تن مرا چون موم و رشته پیرهن و دامن مرا

2 سوز درون گداخته از بس که جان من با هم شمرده تن نخ پیراهن مرا

3 من عندلیب گلشن تصویر گشته‌ام در کار نیست آب و هوا گلشن مرا

4 موری به کام دانه‌ای از حاصلم برد کو برق تا به باد دهد خرمن مرا

1 بکش از رخ نقاب و بر فروزان عارض گل را بیا یک‌سر بسوزان زآتش گل بال بلبل را

2 به رنگ‌آمیزی زلف و رخت صد آفرین کردم که پیچیده است گرد دسته گل تار سنبل را

3 اگر خواهی رهانی مو به مو جمعیت دل‌ها به قربان سرت گردم پریشان ساز کاکل را

4 کسی سر از خط پیچیده‌اش بیرون نمی‌آرد بغیر از دل کزو بگرفته سرمشق ترسل را

آثار قصاب کاشانی

2 اثر از ترکیبات در دیوان اشعار قصاب کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در دیوان اشعار قصاب کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.