1 بر روز ستاره تا کی افشانی بس در روز ستاره بالله ار بیند کس
2 دهرت ز مراد خویش دارد محروم یا دست جهان ببند یا پای هوس
1 یک عمر شهان تربیت جیش کنند تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
2 نازم به جهان همت درویشان را کایشان به یکی لقمه دوصد عیش کنند
1 شوخی که بیاض گردن روشن او آغشته به صندل شده پیرامن او
2 صبحست و به سرخی شفق آلوده یا خون خلایقست در گردن او
1 این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست بیمار و غریب و دربدر گشتهٔ تست
2 برگشتگی بخت و سیهروزی او از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
1 گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم گاه آرزوی وصل نگارین دارم
2 گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش یارب چه کسم کیم چه آیین دارم
1 نه باده نه جام باده ماند باقی نه ساده نه نام ساده ماند باقی
2 ما زادهٔ مام روزگاریم ولی نه زاده نه مامزاده ماند باقی
1 بگذارکه تا می خورم و مست شوم چون مست شوم به عشق پابست شوم
2 پابست شوم به کلی از دست شوم از دست شوم نیست شوم هست شوم
1 آن نرگس مست فتنهانگیز نگر آن خنجر مژگان بلاخیز نگر
2 در عهد ملک که باده مستی ندهد اندر کف مست خنجر تیز نگر
1 تا دست ارادت به تو دادست دلم دامان طرب زکف نهادست دلم
2 ره یافته در زلف دلاویز کجت القصه به راه کج فتادست دلم
1 تو مردمک چشم من مهجوری زان با همه نزدیکیت از من دوری
2 نی نی غلطم تو جان شیرین منی زان با منی و ز چشم من مستوری