1 در میکده مست از می نابم کردند سرمست ز جرعهٔ شرابم کردند
2 ای دوست به چشمهای مست تو قسم جامی دو سه دادند و خرابم کردند
1 یک عمر شهان تربیت جیش کنند تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
2 نازم به جهان همت درویشان را کایشان به یکی لقمه دوصد عیش کنند
1 آشفته سخن چو زلف جانان خوشتر چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر
2 مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من مجموعهٔ عاشقان پریشان خوشتر
1 آن نرگس مست فتنهانگیز نگر آن خنجر مژگان بلاخیز نگر
2 در عهد ملک که باده مستی ندهد اندر کف مست خنجر تیز نگر
1 بر روز ستاره تا کی افشانی بس در روز ستاره بالله ار بیند کس
2 دهرت ز مراد خویش دارد محروم یا دست جهان ببند یا پای هوس
1 تا یار مرا ربوده از هستی خویش واقف نیم از بلندی و پستی خویش
2 آنگونه ز جام عشق مستم دارد کآگاه نیم ز خویش و از مستی خویش
1 گفتم به زن نظام کای لولی شنگ خواهم که به چالهات فروکوبم دنگ
2 خیاطصفت لباس الفت ببریم من از گز کیر و تو ز مقراض دو لنگ
1 با آنکه هنوز از می دوشین مستم در مهد طرب به خواب نوشین هستم
2 ای دست خدا بگیر لختی دستم کز سختدلی و سستبختی رستم
1 تا دل به هوای وصل جانان دادم لب بر لب او نهادم و جان دادم
2 خضر ار ز لب چشمهٔ حیوان جان یافت من جان به لب چشمهٔ حیوان دادم
1 صدرا دیشب به باغ نواب شدم امروز به حضرتت شرفیاب شدم
2 آن باغ چو روی ناکسان آب نداشت از خجلت بیآبی او آب شدم