امروز ای غلام به از عیش کار از قاآنی ترکیببند 1
1. امروز ای غلام به از عیش کار نیست
برگیر زین ز رخش که روز شکار نیست
...
1. امروز ای غلام به از عیش کار نیست
برگیر زین ز رخش که روز شکار نیست
...
1. ای زلف تیره سایهٔ بال فرشتهای
یا از سواد دیدهٔ حورا سرشتهای
...
1. ای زلف دانمت ز چه دایم مشوّشی
زآنرو مشوّشی که معلق در آتشی
...
1. شاهی که بر سرست ز لولاک افسرش
تشریف کبریاست ز دادار در برش
...
1. خیزید و یک دو ساغر صهبا بیاورید
ساغر کمست یک دو سه مینا بیاورید
...
1. زاهدا چندی بیا با ما بهخلوت یار باش
صحبت احرار بشنو محرم اسرار باش
...
1. اکنون که گل افروخته آتش به گلستان
افروخت نباید دگر آتش به شبستان
...
1. سحر دیر مغان را در گشودند
دری از خلد برکشورگشودند
...
1. خلق موتی را همین تنها نه احیا ساختند
هر گیاهی را ز شادی خضر گویا ساختند
...
1. ای زلف نگار من از بس که پریشانی
سرتا به قدم مانا سامان مرا مانی
...
1. برشد سپیدهدم چو ازین دشت لاجورد
مانندگردباد یکی طشت گردگرد
...