1 برشد سپیدهدم چو ازین دشت لاجورد مانندگردباد یکی طشت گردگرد
2 مانند عنکبوتی زرّین که بر تند برگنبدی بنفش همه تارهای زرد
3 یا نقشبندی از زر محلول برکشد جنبنده خار پشتی بر لوح لاجورد
4 برجستم و دوگانه کردم یگانه را با آنکه جفت نیست سزاوار ذات فرد
1 ای کرده سیه چشم تو تاراج دل و جان از فتنهٔ ترک تو جهانی شده ویران
2 کی با تن سهراب کند خنجر رستم کاری که کند با دلم آن خنجر مژگان
3 آشفته مکن چون دل من کار جهانی بر باد مده یعنی آن زلف پریشان
4 از گوی زنخدانت و چوگان سر زلف آسیمه سرم دایم چون گوی ز چوگان
1 بالای تو سروست نه یک باغ نهالست ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست
2 زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست روی تو گلست آن نه گلستان وصالست
3 یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا یک زوج کدامست که یک فوج غزالست
4 آن خلعت دیباست نه بل طلعت زیباست آن دام خیالست نه بل دانهٔ خالست
1 غُرّهٔ شوال شد طرّهٔ دلدار کو تهنیت عید را ساغر سرشار کو
2 آن می باقی چه شد آن بت ساقی چه شد رطل عراقی چه شد خانهٔ خمّار کو
3 بادهٔ صهبا کجاست سادهٔ زیبا کجاست آن بط و مینا کجاست آن بت و زنّار کو
4 معنی طامات چیست زهد و کرامات چیست این همه اثبات چیست آن همه انکار کو
1 ای زلف نگار من از بس که پریشانی سرتا به قدم مانا سامان مرا مانی
2 چون زنگیکی عریان زانو به زنخ برده در تابش مهر اندر بنشسته و عریانی
3 هندو چو سپارد جان در آذرش اندازند تو بهآتشسوزاندر چونهندوی بیجانی
4 افعیزده را مانی از بس که بهخود پیچی با آنکه تو خود از شکل چون افعی پیچانی