بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها از قاآنی مسمطات 1
1. بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها
و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
1. بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها
و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
1. مگر باز بر فروخت گل از هر کنار نار
که هردم ز سوز دل بگرید هزار زار
1. جهان فرتوت باز جوانی از سر گرفت
به سر ز یاقوت سرخ شقایق افسر گرفت
1. باز برآمد به کوه رایت ابر بهار
سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار
1. بت سادهٔ رفیق بط بادهٔ رحیق
مرا به ز صد حشم مرا به ز صد فریق
1. الا که مژده میبرد به یار غمگسار من
که باغ چون نگار شد چه خسبی ای نگار من