1 بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
2 ز سنگ اگر ندیدهای چسان جهد شرارها به برگهای لاله بین میان لالهزارها
3 ندانما ز کودکی شکوفه از چه پیر شد نخورده شیر عارضش چرا به رنگ شیر شد
4 گمان برم که همچو من به دام غم اسیر شد ز پا فکنده دلبرش چه خوب دستگیر شد
1 جهان فرتوت باز جوانی از سر گرفت به سر ز یاقوت سرخ شقایق افسر گرفت
2 چو تیره زاغی سحاب بر آسمان پر گرفت ز چرخ اختر ربود ز نجم زیور گرفت
3 به بوستان سرخ گل چرا همی لب گزد نهان شود زیر برگ چو باد بر وی وزد
4 چو دخت دوشیزهای که زیر چادر خزد ز خوف نامحرمی که خواهدش لب مزد
1 الا که مژده میبرد به یار غمگسار من که باغ چون نگار شد چه خسبی ای نگار من
2 توان من روان من شکیب من قرار من سرور من نشاط من بهشت من بهار من
3 غزال من مرال من گوزن من شکار من حیات من ممات من تذرو من هزار من
4 دهند مژده نوگلان که نوبهار میرسد به شیر او ز بلبلان نه یک، هزار میرسد
1 بت سادهٔ رفیق بط بادهٔ رحیق مرا به ز صد حشم مرا به ز صد فریق
2 نخواهم غذای روح به جز بادهٔ رقیق نجویم انیس دل به جز سادهٔ رفیق
3 بحمدالله از بتان مرا هست دلبری به طلعت فرشتهای به قامت صنوبری
4 به رخ ماه نبخشی به قد سرو کشمری به دل سنگ خارهای به تن کوه مرمری
1 باز برآمد به کوه رایت ابر بهار سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار
2 باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار فاخته و بوالملیح صلصل و کبک و هزار
3 هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت کز همه گلها دمد بیشتر از طرف کشت
4 وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت گویی با غالیه بر رخش ایزد نوشت
1 بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
2 ز سنگ اگر ندیدهای چسان جهد شرارها به برگهای لاله بین میان لالهزارها
3 ندانما ز کودکی شکوفه از چه پیر شد نخورده شیر عارضش چرا به رنگ شیر شد
4 گمان برم که همچو من به دام غم اسیر شد ز پا فکنده دلبرش چه خوب دستگیر شد
1 مگر باز بر فروخت گل از هر کنار نار که هردم ز سوز دل بگرید هزار زار
2 نسیمی که در چمن شدی رهسپار پار هم امسال یافتست بر جویبار بار
3 ز فراشی صبا ره باغ رفته بین چو روی سمنبران سمنها شکفته بین
4 گل نو شکفته را مه نوگرفته بین پس از هفتهٔ دگرش چو ماهی دو هفته بین