1 منم بلبل گلشن آشنایی بغربت گرفتار دام جدایی
2 نوایم همه نغمه بی نوایی گرفتاریم ناامید از رهایی
3 چه عمرست عمرم زهی سخت جانی چه کارست کارم زهی سست رایی
4 چو شمع از هوای بتان بی قرارم همیشه سحرخیز و شب زنده دارم
1 ای خوش آن دم که بهر نیک و بدم کار نبود بیمم از طعنه اغیار و غم یار نبود
2 روش عاشقی و عشق نمی دانستم دل بی درد من از درد خبردار نبود
3 پرده دیده ام آلایش خونابه نداشت خار خارم ز گلی در دل افگار نبود
4 در نظر جلوه نمی کرد مرا شاهد حسن صورت عشق در آیینه اظهار نبود
1 وقتست که شام غم هجران بسر آید در باغ امل نخل تمنا ببر آید
2 ماه غرض از مطلع امید بر آید در ظلمت شب مژده فیض سحر آید
3 از برج وبال اختر طالع بدر آید در آرزوی وصل دعا کارگر آید
4 ای درد و بلا دوریت ارباب وفا را نزدیک شو و دور کن این درد و بلا را