1 اثر از مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار فضولی بغدادی / دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی / مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی

مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 ماییم درد پرور دنیای بی وفا با درد کرده خوشده مستغنی از دوا

2 هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب هر جا که دیده خط زده بر نسخه شفا

3 مطلق وفا ندیده ز ابنای روزگار بر خود در آرزوی وفا کرده صد جفا

4 وحشت گزیده از همه عالم چه جای غیر با خویش هم نگشته درین وحشت آشنا

1 منم ندیده ز ابنای روزگار وفا ولی کشیده ز هر یک هزار گونه جفا

2 منم چشیده بسی زهر غم ز بیدردان بدرد مرده و لب ناگشوده بهر دوا

3 منم کشیده قدم از بساط آزادی اسیر دام غم و مبتلای بند و بلا

4 نبود روز غمم همدمی بجز ناله ز ضعف قالبم آن نیز گشت ناپیدا

1 نیست اهل درد را جز درگهت دارالشفا بی دوا دردی کزین درگه نمی یابد دوا

2 بود بی دردی مرا مانع ز ذوق وصل او بنده دردم که شد سوی تو دردم رهنما

3 نیست جز ما دردمندی کز تو درمانی نیافت غالبا واقف نه از دردمندیهای ما

4 درد ما را می دهد درمان لب لعلت مگر کرده در حکمت ارسطوی زمان را اقتدا

1 السلام ای ساکن محنت سرای کربلا السلام ای مستمند و مبتلای کربلا

2 السلام ای هربلای کربلا را کرده صبر السلام ای مبتلای هر بلای کربلا

3 السلام ای بر تو خار کربلا تیغ جفا السلام ای کشته تیغ جفای کربلا

4 السلام ای متصل با آب چشم و آه دل السلام ای خسته آب و هوای کربلا

1 کشید شاهد گل را صبا ز چهره نقاب نقاب روی زمین گشت سبزه سیراب

2 محذرات سراپرده بطون عصون زدند آتش نهضت بپردهای حجاب

3 ز خار گل نکشد منت از پی تمکین کنونکه یافت قبول نظاره احباب

4 بس است خیمه گل را همین که از هر سو کمند مد شعاع بصر شدست طناب

1 تا مرا مهر تو در دل رخ تو در نظر است دل ز غم مضطرب و دیده بخونابه تر است

2 آب چشم نگر و خون دلم ده که مرا دل بلای دگر و دیده بلای دگراست

3 تا مرا سوخت غمت پاک ز خاکستر من دیده اهل نظر طالب کحل بصر است

4 اثر آتش عشق است درین خاکستر من گر شود کحل دهد نور بصر زان اثر است

1 هوای شمع رخت آتشم بجان انداخت حدیث سوز نهانم بهر زبان انداخت

2 طمع ز شکر لعلت بریده بودم لیک تبسم تو مرا باز در گمان انداخت

3 من و ترا ز حسد غالبا نخواست بهم قضا که تفرقه هجر در میان انداخت

4 گهی که وصل تو جستم هزار خار بلا فلک براه من زار ناتوان انداخت

1 روی الم باز سوی کربلاست رغبت بیمار بدارالشفاست

2 گرد ره بادیه کربلا مخبر مظلومی آل عباست

3 زین سبب از دیده اهل نظر اشک فشاننده تر از توتیاست

4 ذکر لب تشنه شاه شهید شهد شفای دل بیمار ماست

1 خیز ساقی که بهار انجمن بزم آراست ز چمن بوی گل و ناله بلبل برخاست

2 یاسمین و سمن و یاسمن و سوسن و گل همه ظاهر شده در بزم چمن جام کجاست

3 نیست زخمی که درین فصل نیابد مرهم سبزه طرف چمن نسخه جلاب شفاست

4 تا صداعی نکشد کوه ز نالیدن سیل صبح بر صحن فلک بهر همین صندل ساست

1 باز این لطف چه لطف است که در طبع هواست وین چه فیض فرح افزاست که در سیر صباست

2 آنچه فصل است تحریک نسیم سحری همه جا فیض رسان و همه را روح فزاست

3 روش ابر بر اوراق گوهر ریز جنبش باد بر اطراف چمن غالیه ساست

4 اگر دیده دل هست قدم نه در باغ حقه غنچه بدست آر که پر شهد و شفاست

آثار فضولی بغدادی

1 اثر از مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقدمهٔ دیوان فارسی در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.