2 اثر از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ابوالقاسم فردوسی / شاهنامه ابوالقاسم فردوسی / پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه

پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 چو شد پادشا بر جهان یزدگرد سپه را ز دشت اندرآورد گرد

2 کلاه برادر به سر بر نهاد همی بود ازان مرگ ناشاد شاد

3 چنین گفت با نامداران شهر که هرکس که از داد یابند بهر

4 نخست از نیایش به یزدان کنید دل از داد ما شاد و خندان کنید

1 ز شاهیش بگذشت چون هفت سال همه موبدان زو به رنج و وبال

2 سر سال هشتم مه فوردین که پیدا کند در جهان هور دین

3 یکی کودک آمدش هرمزد روز یکی کودک آمدش هرمزد روز

4 هم‌انگه پدر کرد بهرام‌نام ازان کودک خرد شد شادکام

1 چو بشنید زو این سخن یزدگرد روان و خرد را برآورد گرد

2 نگه کرد از آغاز فرجام را بدو داد پرمایه بهرام را

3 بفرمود تا خلعتش ساختند سرش را به گردون برافراختند

4 تنش را به خلعت بیاراستند ز در اسپ شاه یمن خواستند

1 جز از گوی و میدان نبودیش کار گهی زخم چوگان و گاهی شکار

2 چنان بد که یک روز بی‌انجمن به نخچیرگه رفت با چنگ زن

3 کجا نام آن رومی آزاده بود که رنگ رخانش به می داده بود

4 به پشت هیون چمان برنشست ابا سرو آزاده چنگی به دست

1 دگر هفته با لشکری سرفراز به نخچیرگه رفت با یوز و باز

2 برابر ز کوهی یکی شیر دید کجا پشت گوری همی بر درید

3 برآورد زاغ سیه را بزه به تندی به شست سه‌پر زد گره

4 دل گور بردوخت با پشت شیر پر از خون هژبر از بر و گور زیر

1 پدر آرزو کرد بهرام را چه بهرام خورشید خودکام را

2 به منذر چنین گفت بهرام شیر که هرچند مانیم نزد تو دیر

3 همان آرزوی پدر خیزدم چو ایمن شوم در برانگیزدم

4 برآرست منذر چو بایست کار ز شهر یمن هدیهٔ شهریار

1 چنان بد که یک روز در بزمگاه همی بود بر پای در پیش شاه

2 چو شد تیره بر پای خواب آمدش هم از ایستادن شتاب آمدش

3 پدر چون بدیدش بهم برده چشم به تندی یکی بانگ برزد به خشم

4 به دژخیم فرمود کو را ببر کزین پس نبیند کلاه و کمر

1 وزان پس غم و شادی یزدگرد چنان گشت بر پور چون باد ارد

2 برین نیز چندی زمان برگذشت به ایران پدر پور فرخ به دشت

3 ز شاهی پراندیشه شد یزدگرد ز هر کشوری موبدان کرد گرد

4 به اخترشناسان بفرمود شاه که تا کردهر یک به اختر نگاه

1 بدو گفت موبد که ای شهریار بگشتی تو از راه پروردگار

2 تو گفتی که بگریزم از چنگ مرگ چو باد خزان آمد از شاخ برگ

3 ترا چاره اینست کز راه شهد سوی چشمهٔ سو گرایی به مهد

4 نیایش کنی پیش یزدان پاک بگردی به زاری بران گرم خاک

1 چو در دخمه شد شهریار جهان ز ایران برفتند گریان مهان

2 کنارنگ با موبد و پهلوان هشیوار دستور روشن‌روان

3 همه پاک در پارس گرد آمدند بر دخمه یزدگرد آمدند

4 چو گستهم کو پیل کشتی بر اسپ دگر قارن گرد پور گشسپ

آثار ابوالقاسم فردوسی

2 اثر از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی یزدگرد بزه‌گر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.