1 برو نیز بگذشت سال دراز سر تاجور اندر آمد به گاز
2 یکی پور بودش دلارام بود ورا نام بهرام بهرام بود
3 بیاورد و بنشاندش زیر تخت بدو گفت کای سبز شاخ درخت
4 نبودم فراوان من از تخت شاد همه روزگار تو فرخنده باد
1 چو بهرام بنشست بر تخت زر دل و مغز جوشان ز مرگ پدر
2 همه نامداران ایرانیان برفتند پیشش کمر بر میان
3 برو خواندند آفرین خدای که تا جای باشد تو مانی به جای
4 که تاج کیی تارکت را سزاست پدر بر پدر پادشاهی تراست