2 اثر از پادشاهی اردشیر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اردشیر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

پادشاهی اردشیر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 بیامد به شبگیر دستور شاه همی کرد کودک به میدان سپاه

2 یکی جامه و چهر و بالا یکی که پیدا نبد این ازان اندکی

3 به میدان تو گفتی یکی سور بود میان اندرون شاه شاپور بود

4 چو کودک به زخم اندر آورد گوی فزونی همی جست هر یک بدوی

1 به دل گفت موبد که بد روزگار که فرمان چنین آمد از شهریار

2 همه مرگ راییم برنا و پیر ندارد پسر شهریار اردشیر

3 گر او بی‌عدد سالیان بشمرد به دشمن رسد تخت چون بگذرد

4 همان به کزین کار ناسودمند به مردی یکی کار سازم بلند

1 الا ای خریدار مغز سخن دلت برگسل زین سرای کهن

2 کجا چون من و چون تو بسیار دید نخواهد همی با کسی آرمید

3 اگر شهریاری و گر پیشکار تو ناپایداری و او پایدار

4 چه با رنج باشی چه با تاج و تخت ببایدت بستن به فرجام رخت

1 چو هنگامه زادن آمد فراز ازان کار بر باد نگشاد راز

2 پسر زاد پس دختر اردوان یکی خسروآیین و روشن‌روان

3 از ایوان خویش انجمن دور کرد ورا نام دستور شاپور کرد

4 نهانش همی داشت تا هفت سال یکی شاه نو گشت با فر و یال

1 بسی برنیامد برین روزگار که سرو سهی چون گل آمد به بار

2 چو نه ماه بگذشت بر ماه‌روی یکی کودک آمد به بالای اوی

3 تو گفتی که بازآمد اسفندیار وگر نامدار اردشیر سوار

4 ورا نام شاپور کرد اورمزد که سروی بد اندر میان فرزد

1 چو از روم وز چین وز ترک و هند جهان شد مر او را چو رومی پرند

2 ز هر مرز پیوسته شد باژ و ساو کسی را نبد با جهاندار تاو

3 همه مهتران را ز ایران بخواند سزاوار بر تخت شاهی نشاند

4 ازان پس شهنشاه بر پای خاست به خوبی بیاراست گفتار راست

1 چو بر تخت بنشست شاه اردشیر بشد پیش گاهش یکی مرد پیر

2 کجا نام آن پیر خراد بود زبان و روانش پر از داد بود

3 چنین داد پاسخ که ای شهریار انوشه بدی تا بود روزگار

4 همیشه بوی شاد و پیروزبخت به تو شادمان کشور و تاج و تخت

1 چو شاپور شد همچو سرو بلند ز چشم بدش بود بیم گزند

2 نبودی جدا یک زمان ز اردشیر ورا همچو دستور بودی وزیر

3 نپرداختی شاه روزی ز جنگ به شادی نبودیش جای درنگ

4 چو جایی ز دشمن بپرداختی دگر بدکنش سر برافراختی

1 چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت جهاندار بیدار بیمار گشت

2 بفرمود تا رفت شاپور پیش ورا پندها داد ز اندازه بیش

3 بدانست کامد به نزدیک مرگ همی زرد خواهد شدن سبز برگ

4 بدو گفت کاین عهد من یاددار همه گفت بدگوی را باددار

1 به گفتار این نامدار اردشیر همه گوش دارید برنا و پیر

2 هرانکس که داند که دادار هست نباشد مگر پاک و یزدان پرست

3 دگر آنک دانش مگیرید خوار اگر زیردستست و گر شهریار

4 سه دیگر بدانی که هرگز سخن نگردد بر مرد دانا کهن

آثار ابوالقاسم فردوسی

2 اثر از پادشاهی اردشیر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اردشیر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.