3 اثر از پادشاهی اشکانیان در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اشکانیان در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

پادشاهی اشکانیان در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 کنون پادشاه جهان را ستای به رزم و به بزم و به دانش گرای

2 سرافراز محمود فرخنده‌رای کزویست نام بزرگی به جای

3 جهاندار ابوالقاسم پر خرد که رایش همی از خرد برخورد

4 همی باد تا جاودان شاد دل ز رنج و ز غم گشته آزاد دل

1 کنون ای سراینده فرتوت مرد سوی گاه اشکانیان بازگرد

2 چه گفت اندر آن نامهٔ راستان که گوینده یاد آرد از باستان

3 پس از روزگار سکندر جهان چه گوید کرا بود تخت مهان

4 چنین گفت داننده دهقان چاچ کزان پس کسی را نبد تخت عاج

1 چو دارا به رزم اندرون کشته شد همه دوده را روز برگشته شد

2 پسر بد مر او را یکی شادکام خردمند و جنگی و ساسان به نام

3 پدر را بران گونه چون کشته دید سر بخت ایرانیان گشته دید

4 ازان لشکر روم بگریخت اوی به دام بلا در نیاویخت اوی

1 چو نه ماه بگذشت بر ماه‌چهر یکی کودک آمد چو تابنده مهر

2 به مانندهٔ نامدار اردشیر فزاینده و فرخ و دلپذیر

3 همان اردشیرش پدر کرد نام نیا شد به دیدار او شادکام

4 همی پروریدش به بربر به ناز برآمد برین روزگاری دراز

1 چو آمد به نزدیکی بارگاه بگفتند با شاه زان بارخواه

2 جوان را به مهر اردوان پیش خواند ز بابک سخنها فراوان براند

3 به نزدیکی تخت بنشاختش به برزن یکی جایگه ساختش

4 فرستاد هرگونه‌ای خوردنی ز پوشیدنی هم ز گستردنی

1 یکی کاخ بود اردوان را بلند به کاخ اندرون بنده‌ای ارجمند

2 که گلنار بد نام آن ماه‌روی نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی

3 بر اردوان همچو دستور بود بران خواسته نیز گنجور بود

4 بروبر گرامی‌تر از جان بدی به دیدار او شاد و خندان بدی

1 چو شد روی کشور به کردار قیر کنیزک بیامد بر اردشیر

2 چو دریا برآشفت مرد جوان که یک روز نشکیبی از اردوان

3 کنیزک بگفت آنچ روشن‌روان همی گفت با نامدار اردوان

4 سخن چون ز گلنار زان سان شنید شکیبایی و خامشی برگزید

1 چنان بد که بی‌ماه روی اردوان نبودی شب و روز روشن‌روان

2 ز دیبا نبرداشتی دوش و یال مگر چهر گلنار دیدی به فال

3 چو آمدش هنگام برخاستن به دیبا سر گاهش آراستن

4 کنیزک نیامد به بالین اوی برآشفت و پیچان شد از کین اوی

1 چو شب روز شد بامداد پگاه بفرمود تا بازگردد سپاه

2 بیامد دو رخساره همرنگ نی چو شب تیره گشت اندر آمد بری

3 یکی نامه بنوشت نزد پسر که کژی به باغ اندر آورد بر

4 چنان شد ز بالین ما اردشیر کزان سان نجست از کمان ایچ تیر

1 وزین سو به دریا رسید اردشیر به یزدان چنین گفت کای دستگیر

2 تو کردی مرا ایمن از بدکنش که هرگز مبیناد نیکی تنش

3 برآسود و ملاح را پیش خواند ز کار گذشته فراوان براند

4 نگه کرد فرزانه ملاح پیر به بالا و چهر و بر اردشیر

آثار ابوالقاسم فردوسی

3 اثر از پادشاهی اشکانیان در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اشکانیان در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.