3 اثر از داستان بیژن و منیژه در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر داستان بیژن و منیژه در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

داستان بیژن و منیژه در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 گرانمایه جمشید فرزند او کمر بست یک‌دل پر از پند او

2 برآمد بر آن تخت فرّخ پدر به رسم کیان بر سرش تاج زر

3 کمر بست با فرّ شاهنشهی جهان گشت سرتاسر او را رهی

4 زمانه بر آسود از داوری به فرمان او دیو و مرغ و پری

1 یکی مرد بود اندر آن روزگار ز دشت سواران نیزه گذار

2 گرانمایه هم شاه و هم نیک مرد ز ترس جهاندار با باد سرد

3 که مرداس نام گرانمایه بود به داد و دهش برترین پایه بود

4 مر او را ز دوشیدنی چارپای ز هر یک هزار آمدندی به جای

1 چو ابلیس پیوسته دید آن سخن یکی بند بد را نو افگند بن

2 بدو گفت گر سوی من تافتی ز گیتی همه کام دل یافتی

3 اگر همچنین نیز پیمان کنی نپیچی ز گفتار و فرمان کنی

4 جهان سربه‌سر پادشاهی تو راست دد و مردم و مرغ و ماهی تو راست

1 از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش

2 سیه گشت رخشنده روز سپید گسستند پیوند از جمّشید

3 بر او تیره شد فرّهٔ ایزدی به کژی گرایید و نابخردی

4 پدید آمد از هر سویی خسروی یکی نامجویی ز هر پهلُوی

1 چو ضحاک شد بر جهان شهریار بر او سالیان انجمن شد هزار

2 سراسر زمانه بدو گشت باز برآمد بر این روزگار دراز

3 نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان

4 هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند

1 چنان بد که هر شب دو مرد جوان چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان

2 خورشگر ببردی به ایوان شاه همی ساختی راه درمان شاه

3 بکشتی و مغزش بپرداختی مر آن اژدها را خورش ساختی

4 دو پاکیزه از گوهر پادشا دو مرد گرانمایه و پارسا

1 چو از روزگارش چهل سال ماند نگر تا به سر برش یزدان چه راند

2 در ایوان شاهی شبی دیر یاز به خواب اندرون بود با ارنواز

3 چنان دید کز کاخ شاهنشهان سه جنگی پدید آمدی ناگهان

4 دو مهتر یکی کهتر اندر میان به بالای سرو و به فرّ کیان

1 برآمد برین روزگار دراز کشید اژدهافش به تنگی فراز

2 خجسته فریدون ز مادر بزاد جهان را یکی دیگر آمد نهاد

3 ببالید برسان سرو سهی همی تافت زو فر شاهنشهی

4 جهانجوی با فر جمشید بد به کردار تابنده خورشید بود

1 نشد سیر ضحاک از آن جست جوی شد از گاو گیتی پر از گفت‌گوی

2 دوان مادر آمد سوی مرغزار چنین گفت با مرد زنهاردار

3 که اندیشه‌ای در دلم ایزدی فراز آمدست از ره بخردی

4 همی کرد باید کزین چاره نیست که فرزند و شیرین روانم یکیست

آثار ابوالقاسم فردوسی

3 اثر از داستان بیژن و منیژه در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر داستان بیژن و منیژه در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.