1 وزانجا سوی راه بنهاد روی چنان چون بود مردم راهجوی
2 همی رفت پویان به جایی رسید که اندر جهان روشنایی ندید
3 شب تیره چون روی زنگی سیاه ستاره نه پیدا نه خورشید و ماه
4 تو خورشید گفتی به بند اندرست ستاره به خم کمند اندرست
1 ز دشت اندر آمد یکی اژدها کزو پیل گفتی نیابد رها
2 بدان جایگه بودش آرامگاه نکردی ز بیمش برو دیو راه
3 بیامد جهانجوی را خفته دید بر او یکی اسپ آشفته دید
4 پر اندیشه شد تا چه آمد پدید که یارد بدین جایگاه آرمید
1 وزان جایگه تنگ بسته کمر بیامد پر از کینه و جنگ سر
2 چو رخش اندر آمد بران هفت کوه بران نره دیوان گشته گروه
3 به نزدیکی غار بیبن رسید به گرد اندرون لشکر دیو دید
4 به اولاد گفت آنچ پرسیدمت همه بر ره راستی دیدمت
1 چنین داد پاسخ به کاووس کی که گر آب دریا بود نیز می
2 مرا بارگه زان تو برترست هزاران هزارم فزون لشکرست
3 به هر سو که بنهند بر جنگ روی نماند به سنگ اندرون رنگ و بوی
4 بیارم کنون لشکری شیرفش برآرم شما را سر از خواب خوش
1 یکی مغفری خسروی بر سرش خوی آلوده ببر بیان در برش
2 به ارژنگ سالار بنهاد روی چو آمد بر لشکر نامجوی
3 یکی نعره زد در میان گروه تو گفتی بدرید دریا و کوه
4 برون آمد از خیمه ارژنگ دیو چو آمد به گوش اندرش آن غریو
1 یکی نامهای بر حریر سپید بدو اندرون چند بیم و امید
2 دبیری خرمند بنوشت خوب پدید آورید اندرو زشت و خوب
3 نخست آفرین کرد بر دادگر کزو دید پیدا به گیتی هنر
4 خرد داد و گردان سپهر آفرید درشتی و تندی و مهر آفرید
1 چو نامه به مهر اندر آورد شاه جهانجوی رستم بپیموده راه
2 به زین اندر افگند گرز گران چو آمد به نزدیک مازندران
3 به شاه آگهی شد که کاووس کی فرستادن نامه افگند پی
4 فرستادهای چون هژبر دژم کمندی به فتراک بر شست خم
1 چو کاووس در شهر ایران رسید ز گرد سپه شد هوا ناپدید
2 برآمد همی تا به خورشید جوش زن و مرد شد پیش او با خروش
3 همه شهر ایران بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند
4 جهان سر به سر نو شد از شاه نو ز ایران برآمد یکی ماه نو
1 چو آگاهی آمد به کاووس شاه که تنگ اندر آمد ز دیوان سپاه
2 بفرمود تا رستم زال زر نخستین بران کینه بندد کمر
3 به طوس و به گودرز کشوادگان به گیو و به گرگین آزادگان
4 بفرمود تا لشکر آراستند سنان و سپرها بپیراستند
1 چو نامه به مهر اندر آورد شاه جهانجوی رستم بپیموده راه
2 به زین اندر افگند گرز گران چو آمد به نزدیک مازندران
3 به شاه آگهی شد که کاووس کی فرستادن نامه افگند پی
4 فرستادهای چون هژبر دژم کمندی به فتراک بر شست خم