به نام خداوند از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
...
1. به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
...
1. کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
...
1. از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
...
1. چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
...
1. ز یاقوت سرخ است چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
...
1. چراغ است مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
...
1. تو را دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
...
1. سخن هر چه گویم همه گفتهاند
بر باغ دانش همه رفتهاند
...
1. چو از دفتر این داستانها بسی
همی خواند خواننده بر هر کسی
...
1. دل روشن من چو برگشت از اوی
سوی تخت شاه جهان کرد روی
...
1. بدین نامه چون دست کردم دراز
یکی مهتری بود گردنفراز
...