1 نگفتم جا مده بر چهره گیسو مسوزان اندر آتش بچه هندو
2 بت فایز گمانم، کافرستی که با آتشپرستی کردهای خو
1 خوش لحان مرغکی وقت سحرگاه مرا بیدار کرد از صوت دلخواه
2 زدی هی بال خواندی شعر فایز که بر تو باد رحمت بارکالله
1 نسیم آهسته آهسته سحرگاه روان شو سوی یار از راه و بیراه
2 بجنبان حلقه زنجیر زلفش ز حال زار فایز سازش آگاه
1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
1 غم و غصه تن و جانم گرفته فراق یا دامانم گرفته
2 به کشتی اجل فایز سوار است میان آب، طوفانم گرفته
1 پریرویان به ما کردند نظاره یکی چون ماه و باقی چون ستاره
2 کمان ابرو و مژگان تیز کردند زدند بر جان فایز چون هزاره
1 به زیر زلف برق گوشواره زدی بر خرمن عمرم شراره
2 بیا فایز که از نو آتش طور تجلی کرده بر موسی دوباره
1 ندانم ای غزالم از چه دشتی در ایام جوانی خوش گذشتی
2 گذشتی از بر چشمان فایز چو عمر رفته رفتی برنگشتی
1 بتا در گوش، گوش آویز داری لب میگون شکّرریز داری
2 بشارت میدهد این دل به فایز دلی در سینه مهرانگیز داری
1 خروس امشب بداده هرزهخوانی مگر وقت سحر امشب ندانی؟
2 اگر بیداد گردد یار فایز به بالت تیر تا شهپر نشانی