1 همی گفتم که کی باشد که خرم روزگار آید جهان از سر جوان گردد بهار غمگسار آید
2 بهار غمگسار آید که هر کس را به کار آید بهاری کاندر و هر روز می را خواستار آید
3 زهر بادی که بر خیزد کنون بوی بهار آید کنون ما را ز باد بامدادی بوی یار آمد
4 چو روی کودکان ما درخت گل به بار آید نگار لاله رخ باما به خرم لاله زار آید
1 زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
2 کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
3 چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید ترا مهمان ناخوانده بروزی صد هزار آید
4 کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
1 ماه فروردین جهانرا از در دیدار کرد ابر فروردین زمین را پر بت فرخارکرد
2 باد گویی نافه های تبتستان بردرید باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد
3 گلبن سرخ آستین صد ره پر یاقوت کرد گلبن زرد آستین کرته پر دینار کرد
4 این بهار خرم شادی فزای مشکبوی خاک را بزاز کرد وباد را عطار کرد